سؤال از جمله شبهاتی است که پس از انتخابات مدعیان تقلب، جسته و گریخته مطرح میکنند. لازم به ذکر است نگارنده پیش از انتخابات، بهدلایل مختلف و نیز با تکیه بر نتایج نظرسنجیهای معتبر چند نهاد، پیروزی محمود احمدینژاد را در همان دور اول امری قطعی و محتوم میدانست، اما میزان کلی مشارکت و آرای ایشان را کمتر از آنچه امروز بهوقوع پیوسته است پیشبینی مینمود؛ لکن اکنون براساس دلایل متقن که به بخشی از آنها در ادامه اشاره خواهد شد آنرا موضوعی قابل فهم و مورد قبول میداند.
1- انتظار نداشتیم
سیاسیون مدعی تقلب میگویند ما پیروزی احمدینژاد - آن هم با چنین نتیجهای - را انتظار نداشتیم و پیشبینی ما چیز دیگری بود. البته اینکه اصولا خود این مدعیان چقدر بهآنچه میگویند، اعتقاد و باور دارند و چقدر از این حرفها مربوط به سیاسی کاریهای آنهاست مقوله دیگری است. باید گفت مگر کسی در خرداد 76 غلبه 20 میلیونی سید محمد خاتمی بر 7 میلیون رأی علیاکبر ناطقنوری را پیشبینی میکرد؟ تفاوت فقط در اینجاست که در خرداد 76، فرد منتخب شخصی بود که حداکثر شش ماه از حضور سرزدهاش در بین نامزدهای ریاستجمهوری و اتوبوس سواریاش به مقصد شهرها و البته عمدتا مراکز استانها میگذشت، در حالیکه پیروز خرداد 88، حدود 20 درصد روزهای چهار سال گذشتهاش را در اقصی نقاط ایرانزمین از مرکز استان تا روستای دور از مرکز گذرانده و همسفره کسانی شده است که بهفرموده رهبر انقلاب تا پیش از آن حتی یک مدیرکل را هم در شهر و دیار خود ندیده بودند.
2- نسبت آرا
نکته دیگری که در تحلیل ادعای اثبات نشده تقلب کمک می کند، مقایسه درصد آرای احمدی نژاد با درصد آرای دور پیش اوست. احمدینژاد در تیر 84 از مجموع 28 میلیون رأی، اعتماد حدود 17,250,000 نفر را جلب کرد، یعنی 61.5 درصد شرکتکنندگان. اکنون او از 39,200,000 شرکتکننده، حائز اکثریت 24,600,000 نفری شده است؛ یعنی 62.7 درصد مجموع آراء. به بیان دیگر میزان آرای او کمی بیش از یکدرصد افزایش پیدا کرده است. پس میشود گفت میزان درصد آرای او تقریبا ثابت مانده و افزایش تعداد آرای وی ناشی از افزایش قابل توجه شرکتکنندگان است.
آقای خاتمی که در دور هفتم ریاستجمهوری توانست آرای 20 میلیون نفر از مجموع حدود 29 میلیون شرکتکننده در انتخابات را کسب کند، حدود 69 درصد رأیدهندگان او را برگزیدند. وی در دور هشتم در شرایطی که یکمیلیون نفر از میزان شرکتکنندگان کاسته شد، توانست اعتماد حدود 21,700,000 نفر را جلب کند؛ یعنی حدود 77.5 درصد مجموع آراء.
بهبیان دیگر آقای خاتمی که در چهار سال اول ریاستجمهوریاش با انتقادات دو طیف از هواداران خرداد 76 خود مواجه شد، یک عده طیفهای مذهبی و انقلابی عملکرد او را برخلاف تصور اولیهشان یافتند و عدهای از او انتظار تندرویهایی بیشتر از آنچه انجام داد، داشتند. گروه دوم حتی تصمیم گرفتند که او را از قطار اصلاحات پیاده کنند. خاتمی در انتخاباتی که هفت نامزد دیگر (البته فقط با یک رقیب اصلی) از طیفهای فکری و حتی قومیتی مختلف در برابر او صفآرایی کرده بودند، توانست 8.5 درصد به میزان هواداران خود بیفزاید. آیا در چهارچوب فکری و منطق مدعیان تقلب، این اتفاق امری عجیب و دور از ذهن نیست؟ آیا نمیشود ادعا کرد وزارت کشور و ستاد انتخابات آن دوره، تقلب کردهاند؟! گفتنی است در آن دوره آرای نامزد اصلی طیف مخالف (دکتر احمد توکلی) حدود 4.5 میلیون رأی بود، یعنی 16 درصد کل آراء و اکنون نامزد شکستخورده اصلی بیش از 13 میلیون رأی کسب نموده است، این یعنی حدود 33 درصد شرکتکنندگان او را برگزیدهاند.
3- آرای خاموش
از ماهها پیش از انتخابات، جریانات داخلی و خارجی مخالف دولت نهم در موارد متعدد بیان میکردند که دولت نهم و هوادارنش از استقبال گسترده مردم و میزان بالای مشارکت در انتخابات واهمه دارند و همه تلاش خود را معطوف این نمودهاند که انتخابات با حداقل مشارکت مردمی برگزار شود تا در نتیجه، نام موردنظرشان از صندوقهای رأی خارج شود. آنها میگفتند و مینوشتند که اصولگرایان حضور آرای خاموش را تاب نمیآورند، چراکه کفه ترازو را به ضرر آنها تغییر میدهد.
غافل از اینکه آرای خاموش منحصرا متعلق به اصلاحطلبان نیست و چه بسیار آراء و صاحبین آرایی که بهخاطر عملکرد و سابقه نامطلوب آنها در دورههای پیشین خاموش شده بودند؛ کسانی که سالها از بیان واژه مسئول و مسئولیت بهیاد تجمل و بیعدالتی میافتادند، از شجاعت و ایستادگی کمتر خاطره خوشی بهیاد داشتند و معمولا چشم داشتن به غرب و تکذیب کردن اتهامات ادعایی از سوی غربیها توسط مسئولان دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی را بهیاد میآوردند و سادهزیستی را فقط محصور سخنرانیها و کتابها میدانستند.
اما دکتر احمدینژاد در چهار سال ریاستجمهوریاش بهطور عام و در ایام تبلیغات انتخاباتی و مناظرههای تلویزیونی بهطور خاص، به شیوههای گوناگون توانست بخش قابل توجهی از آن آرای خاموش را بهنفع خود به میدان بیاورد. ساکنین کلانشهرها، خصوصا تهرانیها اگر شبهای آخر منتهی به انتخابات، سیری در خیابانها و تبلیغات پرشور هواداران نامزدها میکردند قطعا با نمونههایی از این طیف در میان هواداران احمدینژاد مواجه میشدند. (فارغ از قضاوت درباره درست یا نادرست بودن روشهای بهکار برده شده در تبلیغات، سخنرانیها و مناظرهها از سوی رییسجمهور منتخب)
4- سال 84 هاشمی مشهور تر بود یا احمدی نژاد؟
اصلاحطلبان نتیجه انتخابات نهم ریاستجمهوری را چگونه تحلیل میکنند؟ آیا آنجا هم تقلب شده بود؟ توسط چه نهادی؟ وزارت کشور که در اختیار خودشان بود! اگر تقلب نشد و نتیجه مطابق واقعیت بود، پس چگونه میتوان پذیرفت گمنامترین نامزد آن دوره بتواند بر شاخصترین کاندیدا با اختلاف بیش از 7 میلیون رأی غلبه کند؟ اکنون پس از چهار سال تلاش و فعالیت مداوم، البته در کنار پارهای انتقادات بر برخی عملکردها و تصمیمات، همان شخص توانسته است مجددا اعتماد عمومی ملت را جلب نماید.
همانگونه که گفته شد محمود احمدینژاد در انتخابات قبلی برای اکثر مردم ایران ناشناخته بود و بهدلیل ضعف مالی و تبلیغاتی، کمتر توانست مردم شهرستانها و روستاهای کشور را با خود و برنامههایش آشنا و همراه سازد و بیشتر در مراکز استانهای بزرگ که سیاسیتر و درگیر اخبار و تحولات سیاسی هستند، شناخته شد و موفق به جلب نظر مردم شد؛ این در حالی بود که رقیب او از سرشناسترین چهرههای کشور به شمار میرفت و در هر کوی و برزن نام و نشانی داشت. لذا بیشک بخشی از رأی هاشمی رفسنجانی در دور دوم آرای شهرنشینان و روستاییهایی بود. آنان چون احمدینژاد را نمیشناختند به هاشمی رأی دادند و طبقه متوسط (عامه مردم) خصوصا در کلان شهرها بهخاطر انتقاداتی که به دولتهای گذشته از جمله دولت سازندگی داشتند، ترجیح دادند به شخص جدیدی رأی دهند که کمتر در سالهای قبل نامی از او شنیده بودند.
اما در انتخابات اخیر ریاستجمهوری، سیر حوادث بهگونهای دیگر رقم خورد؛ دکتر احمدینژاد در قالب سفرهای استانی، به هر شهر، شهرستان و دهستانی سرکشید و آشنای هر غریبهای شد، سهام عدالت بینآنها توزیع کرد و عمران و آبادانی را بیش از گذشته روانه مناطق دور افتاده و محروم نمود.
دیگر او یک نامزد گمنام نبود؛ اکنون همه مردم ایران او را میشناختند و شاید او را از نزدیک نیز دیده بودند. در این میان اتفاق دیگری هم رخ داد؛ برخی ساکنین کلانشهرها دیگر او را نامزد مطلق خود نمیدانستند، اما باز هم کم نبودند شهرنشینانی که معتقد بودند باید به او فرصت داد، مثل همه رییسجمهورهای قبلی که دو دوره فرصت کار و اجرای برنامههایشان را یافتند.
گرچه ممکن است آرای احمدینژاد در بعضی مناطق و طیفها ریزشهایی داشته باشد - که طبیعی است و در هر دورهای وجود داشته - اما همراه با رویشهای زیادی خصوصا در شهرستانها و روستاها بوده است. ثابت ماندن میزان 61.2 درصدی آرای او دلیلی بر این مدعا است.
*با اندکی تلخیص