88/8/19
6:31 ع
دکتر وحید یامینپور: «حریم صافی شبکهی ارتباطات است؛... حریم شهوات را مبدل به عواطف و خواستها را به تمنا تبدیل می کند... حیا احساسی آمیخته با راز است؛ حیا می پوشاند و می گشاید، از نمایش می پرهیزد...
زنی که چادر به تن دارد و خرامان راه می رود، ضمن اینکه خود را می پوشاند، به حرکاتش دوچندان جذبه می دهد... اکنون مرزها و جداییها در روابط انسانها به صورت قرارهای تعبدی جلوه کردند و اگر میان افراد صمیمیتی بود، مبدل به آمیزشی شد که نه مرزی می شناسد و نه حریمی.»
این حرفها، موعظهی یک روحانی یا وصیت نامهی یک شهید نیست؛ قسمتی از کتاب "آسیا در برابر غرب" اثر روشنفکر سکولار معاصر -داریوش شایگان- است که خوش انصافی کرده و بهخاطر تعلق خاطرش به مآثر فرهنگی ایران اسلامی، از آشوب فرهنگی ایران آفت زده، ناله سر داده است.
این شب ها شاهد پخش سریالی در شبکه دو سیمای جمهوری اسلامی هستیم که به دلایل متعددی به یکی از پر بیننده ترین سریال های تلویزیون بدل شده است. مجموعهی "شمس العماره" که از هنرنمایی بازیگران سرشناس سینما و تلویزیون بهره می برد، سریالی است خوش ساخت با جاذبه های ویژه که مورد استقبال خانواده های ایرانی قرار گرفته است. ثقل قصهی شمس العماره بر موضوع خواستگاری و ازدواج یعنی موضوع همیشه جذاب مجموعه های ایرانی متمرکز است. اما این بار خواستگاری نه یک سنت قدیمی و همراه با مآثر قومی و دینی که دستمایهی سبک زندگی امروزی و فارغ البال جوان هایی است که هرکدام قشری از اقشار طبقات بالای شهری را نمایندگی می کنند.
نگاه "شمس العماره" به فرهنگ ایرانی یک "نگاه موزه ای" است. اهالی این خانهی اشرافی که به نظر می رسد میراثداران شاهزادگان قجری هستند، برای نمادهایی چون "آبگوشت ایرانی" غش و ضعف می روند و تمام ایرانیت خود را در عشق و علاقهی وافر به دوغ و نان سنگک سفره های اعیانی به نمایش می گذارند. نگاه این سریال به فرهنگ ایرانی نگاهی در سطح نمادهای کوچه بازاری است و مهمترین عناصر این فرهنگ نظیر حفظ حریم و حیای فردی و خانوادگی مورد تهاجم اباحی گری مدرن قرار می گیرد و حتی در بخش هایی از مجموعه خصلت غیرت و تعصب یکی از خواستگاران به عنوان نماد تاریخ گذشتهی مرد ایرانی به سخره گرفته می شود.
ایراد اصلی بر نحوه تعامل بازیگر نقش "لیلا" با خواستگاران متعددی است که هر روز بدون رعایت ادب ایرانی پا در خانه ی قدیمی "شمس العماره" -نماد یک کل ارگانیک از معانی و عناصر فرهنگی ایرانی- می گذارند و همچنین در رفتارهای عشوه گرانهی بازیگر نقش "پری" (با بازی غیرمتعارف رؤیا تیموریان) در برابر تنها مرد مجرد خانواده که اتفاقاً به ظاهر عاقل مردی است با علایق سرشار فرهنگی و ملی!
تعاملات و روابط میان فردی موجود در این سریال نه تنها هیچ نشانی از خصلت های تاریخی ایرانیان ندارد که بهطور اغراق آمیزی خلاف عرف و منش ایرانی- اسلامی است. مسلماً حیا و حریم در شیوهی پوشش و آرایش خلاصه نمی شود (که در این حوزه نیز این سریال جای بحث فراوان دارد) بلکه مهمترین تجلی این خصلت درونی در رعایت عفاف در بیان، تعامل با نامحرم و ادب در تعامل با اعضای خانواده است.
نگاه موزه ای به آیین ها و سنت های ملی و دینی آنها را از جاری و ساری بودن در متن زندگی بیرون می کشد و با یک تلقی ایستا و ویترینی، صرفاً از آنها به عنوان یک سلسله اتفاقات تاریخ گذشته یاد می کند. در حالی که نگاه راهبردی در جمهوری اسلامی به سنت ها و آیین های ملی و دینی نه به مثابه یک سرگرمی توریستی و موزه ای که یک حقیقت زنده و عملگرایانه و راهگشاست. از این زاویه، آیین ها و سنت ها باید زنده بمانند و از طریق آموزش و تبلیغ به نسل آینده منتقل شوند و طبعاً رسانه ها نقش اول را در این مسیر ایفا خواهند کرد.
فرهنگ ایرانی با آمیخته شدن در معانی و ادب بلند دینی، پیش و بیش از هر چیزی، در سلوک خانوادگی و حفظ حریم و حیا تجلی می یابد که: "لَا ایمانَ لِمَن لا حیاءَ لَه" (حدیثی از امام صادق علیه السلام، الکافی، ج ?، ص ???).
معماری ایرانی نیز تجلی همین خصلت تاریخی ایرانیان است. حجاب و حیا برای ایرانیان نه یک رفتار ظاهری و جزیی از مناسک تکراری، بلکه حامل بخش عظیمی از بار فرهنگی ملی و دینی ماست. حیات و قوام بسیاری از ارزش های قومی و دینی در میزان پایبندی به این معانی است. برخلاف برخی تلقی های سیاسی، عفاف و حیا نه یک نماد سیاسی یا حتی اسلامی که رفتار و خصلتی تاریخی برای ایرانیان از دوران پیش از اسلام و تکامل یافته در دوران پس از آن است. امروز که به اذعان بسیاری از جامعه شناسان و اندیشمندان حوزهی خانواده، فرهنگ عریان و اباحی گرایانهی غربی- امریکایی اثراتی ملموس و غیرقابل بازگشت بر خانوادهی ایرانی داشته است و بهتدریج و با تصویرسازی های هنرمندانهی رسانه ها به تخلیهی ارزشی خانواده ها مشغول است، خودزنی رسانهی ملی غیرقابل توجیه به نظر می رسد.
همچنین در یک نگاه نمادشناسانه، عشوه گری و لبخند فروشی دختر خانواده، که بهزودی با ازدواج با جوان آرزوهایش صاحب کل خانه -شمس العماره- می شود، انتظار تحقیرآمیز فرهنگی ملی در آمیزش با بیگانه تفسیر می شود. زن در نگاه نمادشناسانه، نماد وطن است که بر دوش خود انبان مآثر قومی و ملی (شمس العماره) را حمل می کند و در افق نهایی خود، همراه شدن با مردی را طالب است که او را به فراتر از مرزهای ایران -به آن سوی آب- ببرد. تمامی اعضای خانه از فرنگ رفته ها و فرنگ دیده ها با دیدهی تحسین یاد می کنند و نوعی از اشتیاق رمزآلود به رفتن را در بیننده به همراه می آورند. می توان گفت هیچکدام از نمونه های ارتباطی در این سریال، هیچیک از واقعیات فرهنگی ایرانیان را نمایندگی نمی کنند بلکه مجموعهای است از ایرانیانی که از پنجرهی غرب و با حفظ نوستالژی ملی گرایانه به ایران و فرهنگ آن خیره شده و آن را وارونه روایت می کنند.
تأکید مقام معظم رهبری بر حفظ ارزش ها و حریم خانواده در تمدید حکم سید عزت الله ضرغامی و همچنین بیان معنادارشان در فرصت یکساله برای ایجاد تحول بنیادی در عملکرد سازمان صداوسیما، این ضرورت را بیش از پیش گوشزد می کند که مجموعهی مدیران این سازمان تسامح در برخورد با کجرویهای آشکار در برنامه های نمایشی، بهویژه مجموعه های ایرانی را که از قدرت اثرگذاری و اقناع و باورپذیری بیشتری برخوردارند، کنار گذاشته و اولویت های تاریخ ساز فرهنگی را در گیر و دار معرکه های سیاسی فراموش نکنند.