88/7/19
10:51 ص
واکنشهای منفی جهان به اعطای جایزه صلح نوبل به رئیسجمهور آمریکا
حتی جایزه صلح نوبل برای رئیسجمهور آمریکا نیز نتوانست حجم انتقادات داخلی و خارجی را نسبت به باراک اوباما کم کند. این رئیسجمهور سیاهپوست که به گفته فارین پالیسی افکار عجیب و غریبی در سر دارد و قصد کرده به هر قیمتی شده همه آنها را اجرایی کند حالا درکنار سرزنشهایی که از ناحیه افغانستان، عراق، خاورمیانه، گفتوگو با ایران و سوریه و تحول در بیمه خدماتدرمانی آمریکاییها به جان میخرید باید متحمل شماتتهایی از همه سو به خاطر جایزه نوبل باشد.
خبر انتخاب رئیسجمهور آمریکا به عنوان برنده جایزه نوبل 2009 در رسانهها واکنشهای بسیار متفاوتی را چه در داخل و چه از خارج آمریکا به همراه داشته است. برخی اوباما را به خاطر نوبل گرفتن ستودهاند و او را مستحق آن دانستهاند و برخی دیگر او را سزاوار چنین ستایشی ندانستهاند.
طبیعی است که اولین انتقادات از ناحیه جمهوریخواهان که از مخالفان سرسخت اوباما هستند صورت پذیرد. صبح روز جمعه، حتی پیش از آنکه اوباما به رز گاردن محوطه چمن کاخ سفید وارد شود و اظهاراتی در این خصوص بیان کند، مایکل استیل رئیس کمیته جمهوریخواهان کنگره با صدور بیانیهای در سخنانی استهزاءآمیز اوباما را هدف حمله قرار داد. در همین خط سیر انتقادی، سایر محافظهکاران نیز در اظهارات رادیویی و وبلاگهایشان دست به انتقاد از اوباما زدند.
عمده روزنامهها و رسانههای این کشور نیز چندان روی خوشی به این پیروزی نشان ندادند. سی ان ان در مطلبی دو پهلو با عنوان: «آیا نوبل برای اوباما خیر است یا شر؟» آورده است که به احتمال زیاد این جایزه به خاطر وعدهای که اوباما برای تغییر داده در اختیار او قرار گرفته است و نه خود تغییر. این پایگاه اطلاعرسانی به این موضوع اشاره کرده است که جایزه صلح نوبل درست زمانی به رئیسجمهور آمریکا تعلق میگیرد که او هنوز طرح اعزام 40هزار نیروی نظامی تازهنفس به افغانستان را روی میزکار خود دارد.
با کنار گذاشتن انتقادات شبکه تلویزیونی فاکسنیوز که جزو تندترین مخالفان اوباما محسوب میشود، حتی روزنامه نیویورکتایمز نیز که تقریباً موضعی معتدل در قبال دموکراتها و کاخ سفید دارد مطلب تندی درباره اوباما نوشت و اذعان کرد: «برای رئیسجمهوری که در جستوجوی موفقیت است، جایزه نوبل، مشکلی افزون بر دیگر مشکلات است، زیرا بهدشواری میتوان متقاعد شد، اعطای جایزه صلح نوبل به اوباما بتواند تغییری در دیدگاه مردم جهان نسبت به رئیسجمهور آمریکا ایجاد کند.»
این روزنامه نیز مانند بسیاری دیگر از تحلیلگران بر این باور است که در حالحاضر اعطای جایزه نوبل، مشکلی بر مشکلات داخلی اوباما میافزاید، چرا که آمریکاییها اصلیترین ناراضیان از اعطای این جایزه به اوباما هستند. اگر بپذیریم که افکار عمومی یک جامعه اولین نقش را در پذیرش مقبولیت یک رئیسجمهور دارند، اوباما اکنون در پایینترین حد از محبوبیت به سر میبرد و بر همین اساس میتوان دستکم این ادعا را مطرح کرد که این جایزه در موقعیت زمانی نامناسبی به رئیسجمهوری آمریکا اهدا شده است.
نیویورکتایمز در اینباره مینویسد: «تنها حسی که از اعطای این جایزه به اوباما در ما ایجاد میشود، این است که میان وعدههای بلندپروازانه اوباما و میزان تعهدش به عمل به این وعدهها، شکافی عمیق موجود است. گرچه بسیاری از مردم جهان، اوباما را ضدبوش میشناسند و به ویژه سیاستهایش را در امنیت ملی ارج مینهند، اما حقیقت این است که وی اهتمامی برای پاسخ دادن درخور به این حسن اعتماد مردم به خرج نداد.»
در خارج از آمریکا روزنامههای انگلیسی تقریباً در صدر مخالفین نوبل گرفتن اوباما بودهاند. میرور با اشاره به اظهار نظر اوباما که گفته بود: «من خود را شایسته چنین جایزهای نمیدانم» نوشته است که آقای رئیسجمهور تواضع میکنند اما حقیقت این است که خیلیهای دیگر نیز مانند اوباما همینگونه فکر میکنند.
اما در سایر نقاط جهان اوضاع فرق میکرد. به غیراز کشورهایی که مستقیماً با سیاستهای آمریکا در ارتباطند مانند فلسطین، افغانستان، پاکستان و عراق سایر کشورهای آسیایی و آفریقایی به تمجید از این اقدام پرداخته و اوباما را حقیقتاً مستحق دریافت جایزه صلح نوبل دانستند و از زبان شخصیتها و تحلیلگران مسائل سیاسی از او خواستند که در راه صلح بیشتر از گذشته قدم بردارد.
حتی رسانهها به نقل از مادربزرگ او که در کنیا به سر میبرد نوشتند که از نوه خود خواسته است تا از این پس بیشتر به سمت صلح گام بردارد.
در این بین برخلاف برخی از تحلیلگران اروپایی و منتقدین آمریکایی، برخی از تحلیلگران بر این باورند که جایزه صلح نوبل صرفاً قرار نیست به کسانی اهدا شود که همه شعارها و اقدامات مورد علاقه خود و بشریت را عملیاتی کرده و به منصه ظهور رساندهاند. از نگاه این افراد همین که یک رئیسجمهور آن هم در اندازه ایالات متحده آمریکا گفتمان جدیدی را در روابط خارجی خود پدید آورده و نسیمی از تغییر در دنیای خشک و سرد پدیدآمده از سیاستهای غلط نومحافظهکاران را پراکنده است به اندازهای ارزشمند است که میتوان برای آن جایزه صلح نوبل را به او داد.
از این زاویه، مخالفان این اقدام کسانی هستند که نسبت به جاذبه و نامآوری اوباما عصبانیاند و به هرحال این عصبانیت سبب میشود که دور تازهای از فحاشی و انتقاد را به سمت او روانه سازند.
با این همه برخی از مخالفتها به اعطای جایزه صلح نوبل به باراک اوباما اساساً متأثر از عملکرد ضعیف او پس از دادن شعارهای بزرگ بوده است و جایزه صلح نوبل بهانهای شده برای واگو کردن توقعاتی که از این رئیسجمهور میرفت و هیچیک از آنها محقق نشده است.
بهطور مثال میتوان اعتراض حماسیها یا مردم افغانستان به این اقدام را در این راستا جای داد. حماس به عنوان نماینده قانونی مردم فلسطین از جمله گروههایی بوده است که روی کار آمدن باراک اوباما در آمریکا را به فال نیک گرفته بود و در انتظار پدیدار شدن افقهایی تازه در منطقه به سر میبرد اما در واقع هیچ اتفاق تازهای در این چندماه نیفتاده و همه سفرهای جورج میچل، فرستاده ویژه او به خاورمیانه نیز بیثمر و بینتیجه مانده است.
در هر حال از بررسی مجموع گزارشها میتوان به این نتیجه رسیدکه اعطای جایزه صلح نوبل به اوباما نه تنها مشکلی از مشکلات او حل نخواهد کرد، بلکه به شدت بر مشکلات داخلی او خواهد افزود و کاخ سفیدیها میدانند که نوبل بردن، موضوعی نیست که نویدبخش روزهای داغی برای کاخ سفید باشد و قطعاً ارسال پیامهای تبریک به اوباما چند روزی بیشتر طول نخواهد کشید.