چندی قبل دوستی ضمن تماس تلفنی از من خواست مصاحبه دکتر منوچهر منطقی را در روزنامه دنیای اقتصاد بخوانم.
این گفت وگو را ( که گویا بخش اول یک مصاحبه طولانی بود) خواندم و مطالبی دستگیرم شد که بعضا می دانستم و برخی اول بار بود که به گوشم می خورد.

بندهایی از مطالب ایشان واقعیت داشت و بخش هایی از حرف هایشان، ادامه مطالبی بود که قبلا هم بیان کرده بودند.
متاسفانه باید گفت آقای منطقی همه واقعیت را نمی گوید و نگفتن همه واقعیت، یکی از روش های تحریف واقعیت است.
تصمیم گرفتم در این باره مطلبی خطاب به ایشان بنویسم تا اگر بخش دوم این گفتگو قرار است با ویرایش ایشان چاپ شود دقت کنند تا «قلب واقعیت ها» را اصلاح کنند.
خوب است این بخش از حرفهای آقای منطقی را یک بار با هم مرور کنیم: «من ... میتوانستم همان پیکان را بهینه کرده و با تیراژ بالا به بازار بدهم... از طرفی به جای طراحی های جدید، دستی به سروروی سمند می کشیدم و خود را درگیر هزینههای طراحی نمی کردم. با این روش، من هم موقعی که از ایران خودرو می رفتم کارنامه درخشان و بلندبالایی را از خود به جا گذاشته و به جای انتقاد، همه میگفتند فلانی شق القمر کرده است!. »
آقای منطقی؛ شما نمی خواستید پیکان را بهینه کنید؛ اگر قصد این کار را داشتید چرا پروژه نیوپیکان را تعطیل کردید و آقای کاتوزیان مسئول این پروژه را اخراج نمودید؟ شما که می فرمایید من هم می توانستم دستی به سروروی سمند بکشم، مگر در هفت ساله خدمتتان جز این کار را کردید؟ سمند ال ایکس با ال ایکس سال و سورن چه فرقی داشت جز در سرو روی و سپر و گلگیر؟!
البته شما خود را درگیر هزینه های طراحی هم کردید و دو خودرو 206 صندوقدار و رانا ثمره تفکرات شما است. اولی البته هنوز سربه سر نشده و دومی هیچ وقت نمی گیرد. شما ده ها میلیارد تومان را صرف پروژه ای کردید که از ابتدا هم معلوم بود به اهداف قیمتی 10 میلیون تومانی اش نخواهد رسید. حالا هم گویا مدیران جدید ایران خودرو آن را تعطیل کرده اند تا معلوم شود مطالعات اولیه و امکان سنجی تولید آن بر اساس کدام مفاهیم مالی و سود و زیان صورت گرفته است.
خود شما بهتر می دانید که روش های شما در مدیریت ایران خودرو سبب شد ظرف دوسال ده ها تن از بهترین مهندسان مرکز تحقیقات ایران خودرو که گل سرسبد طراحی و خودروسازی ایران بودند مهاجرت کنند و عملا شما نیرویی برای این کار نداشتید.
باقیمانده این افراد هم بتدریج در طول شش ساله حاکمیت شما از مرکز تحقیقات گریختند و نتیجه آن طنزی بود که حتما اطلاع دارید: به این مرکز می گفتند مرکز تفریحات!
ایشان در بخش دیگری از گفتگو در پاسخ به سوال خبرنگار که می پرسد چرا بهینه سازی پیکان و تر و تمیز کردن سمند را دنبال نکرده و خود را به دردسر انداختید، می گوید: چون باید ایران خودرو، خودروساز می شد و برای خودروساز شدن روش تولید انبوه محصولات قدیمی، مطلقا جواب نمی داد.
در اینجا خواننده مطلب خیال می کند آقای منطقی به میل خودشان و بر اساس استراتژی خودروساز جهانی شدن، اقدام به تعطیل کردن روش های قدیمی تولید و خطوط قدیمی و محصولات قدیمی نموده اند.
ایشان خود واقفند که هرگز با میل و رغبت این کار را نکردند بلکه توقف تولید پیکان اجبار دولتی بود و از زمان آقای غروی مطرح بود که در سال 84 اوج گرفت و تحت فشار سازمان محیط زیست و وزارت صنایع وقت صورت گرفت. طوری که برخی می گفتند غروی بخاطر مخالفت با بستن خط تولید پیکان تعویض شد و منطقی را بخاطر بستن پیکان آوردند. البته اگر دولت عوض نمی شد، مخالفت های گاه و بیگاه و ابراز نارضایتی های مداوم آقای منطقی و مدیران تحت امرشان (از بسته شدن خط تولید پیکان و مسائل مالی پیامد آن) احتمالا در نهایت سال 85 منجر به برکناری ایشان می شد.
خاطرمان هست که ایشان در جمع رسانه ها چقدر از اینکه گاوه شیرده شان و هزاران میلیارد تومان نقدینگی شان را از دست دادند ابراز گلایه کردند و آقای زالی مدیر زیردست ایشان، بانیان توقف تولید پیکان را «خائن» توصیف کرد.
راستی اگر این قدر برای جهانی شدن عجله داشتید چرا علیرغم خارج کردن آخرین پیکان از خط تولید در حضور مقامات و خبرنگاران، باز هم تا نیمه شب مشغول تولید پیکان بودید؟!
ایشان در ادامه صحبت هایشان می گویند ایران خودرو در زمان مدیریتشان در مسیر خودروساز شدن و کلاس جهانی قرار گرفت.
آیا یک خودروساز درکلاس جهانی جهانی سراغ دارید که تامین قطعاتش توسط شرکتی با کمیت و کیفیت ساپکو باشد؟ آیا یک خودروساز جهانی سراغ دارید که ارائه خدمات پس از فروش آن در حد ایران خودرو باشد؟
آیا یک خودروساز جهانی سراغ دارید که10 میلیارد دلار ارزش و 9 میلیارد دلار بدهی داشته باشد؟
آیا یک خودروساز جهانی سراغ دارید که در یکی از کشورهای (سوریه، سنگال، بلاروس، آذربایجان و یا کشوری به فاصله 10 هزار کیلومتری بنام ونزوئلا) سایت خودروسازی احداث کرده باشد؟
آیا یک خودروساز جهانی سراغ دارید که یک سوم تولیداتش محصول دهه 80 باشد .
باز آقای منطقی در بخش دیگری از سخنانشان می فرمایند: «در بحث طراحی با یک منحنی یادگیری روبه رو هستید و باید گام به گام جلو بروید و این کار حوصله میخواهد که در ایران مسوولان چندان روی این موارد صبور نیستند. »
آقای منطقی خوب خاطرشان هست که وقتی آقای طهماسبی وزیر شد، قول دادند ظرف 18 ماه یک خودروی ملی بسازند. ایشان مسئولان را به عدم صبوری متهم می کنند در حالی که 4 سال ( 48 ماه) از آن تاریخ می
گذرد و هیچ خودروی ملی در کار نیست و حتی همان موتور ملی مورد ادعای ایشان و تیمشان پس از چهار بار رونمایی! هنوز اشکالاتی دارد که مانع تجاری سازی است؛ گویا منتظر صبر ایوب بوده اند.
در مورد تک تک جملاتی که ایشان در گفتگو با دنیای اقتصاد مطرح کرده اند سوالات و ابهامات زیادی وجود دارد. اما به جهت جلگیری از اطاله کلام به این کوتاه بسنده می کنم.
بار دیگر از آقای منطقی می خواهم یا واقعیت ها را نگویند و یا همه را با هم بگویند. اینکه مجبور بوده اند فلان مدیر مالی را علیرغم میلشان بپذیرند، دلیل کافی برای هرز رفتن منابع و فرصت های یک شرکت عظیم خودروساز و بدهکار کردن آن تا سرحد ورشکستگی نیست و ایشان باید وقت بگذارند و استدلال های محکمتری برای عملکرد ضعیف مدیریت خود در ایران خودرو بیان دارند.