88/5/31
10:36 ع
88/5/28
9:5 ع
انگار چینی ها پس از کشتار اویغورهای مسلمان کشور خودشان، تصمیم گرفته اند به مقدسات مردم مسلمان ایران هم توهین کنند.
تا قبل از این Made In China حتی به تسبیح ها و جانمازهای ایرانیان رسیده بود و حالا کلمه "الله" و عبارت مقدس مسلمانان یعنی "بسم الله الرحمن الرحیم" را به قسمت پشت شلوارهای ایرانیان برده اند.
این شلوارهای جین زنانه در فروشگاه های افسریه، حوالی خیابان های اول و دوم به قیمت 21 هزارتومان در حراجی به فروش می رسند.
اکثر خریداران هم به نوشتار پشت جیب شلوار توجه نمی کنند و صرفا به خاطر قیمت و دوخت شلوار آن را خریداری می کنند. فروشنده هم اطلاعات چندانی در خصوص محل خرید شلوارها و ... ارایه نمی دهد. البته برخی از خریداران به دلیل عبارت پشت شلوار از خرید آن امتناع می کنند.
به تصویر این شلوارهای جین چینی که به تازگی به بازار ایران وارد شدند نگاه کنید، عبارت "بسم الله الرحمن الرحیم" که "الله" آن دوبار تکرار شده است، روی جیب های عقب این شلوارهاست و یک بسم الله هم برعکس نوشته شده است.
در مکتب اسلام برای کلمه الله حرمت قائل شده اند. به طوری که حتی برای دست زدن به خط و نوشته آن باید وضو داشت و... و حالا درست در قسمت نشیمنگاه این شلوارها این کلمه گلدوزی شده و بدتر ان که در تهران - که خیلی ها دوست دارند ان را ام القرای جهان اسلام بنامند - به فروش می رسد!در مکتب اسلام برای کلمه الله حرمت قائل شده اند. به طوری که حتی برای دست زدن به خط و نوشته آن باید وضو داشت.
تا پیش از این واردات پرتقال اسرائیلی توطئه برخی عناصر نامعلوم اعلام شد، واردات سیب از امریکا در هاله ای از ابهام باقی ماند، اما دیگر این شلوارها را نمی توان انکار کرد. (منبع: سایت عصر ایران)
در یک جامعه اسلامی همه ابعاد و وجوه زیست جمعی انسانها باید رنگ و بوی دین بیابد. یکی از این حوزه ها، حوزه اقتصاد و بازار است. طبیعی است عرضه و فروش برخی از کالاها مانند مشروبات الکلی یا گوشت خوک و... در بازار مسلمین جایز نیست. همچنین عرضه محصولاتی که وهن و توهین اسلام باشد. انتظار می رود که مسئولان دقت کافی را در کنترل واردات داشته باشند تا شاهد عرضه اقلامی که بر خلاف شرع مبین اسلام است در سطح شهر نباشیم. مشخص نیست مسئولان گمرک و ناظران اصناف کجا هستند که این شلوارها در بازار عرضه می شوند؟
اینکه مسئولان در این امر کوتاهی نموده اند رافع تکلیف از ما نیست. خداوند در قرآن می فرماید «قوموا لله مثنی و فردی» در راه خدا قیام کنید حتی اگر یک نفر یا دو نفر باشید.» بنابراین هر مسلمانی به صورت فردی و شخصی وظیفه دارد که نام خدا، یاد خدا و راه خدا را زنده نگهدارد و پاس بدارد. این فرد می تواند یک فروشنده باشد که به احترام نام خدا از عرضه و فروش چنین محصولاتی خودداری می کند و یا یک خریدار باشد که از خرید این کالا ممانعت می کند و یا فردی که این لباس به او هدیه شده که از پوشیدن آن خودداری می کند.
هر یک از ما در محدوده ای که اختیار داریم تکلیف داریم و باید بکوشیم به وظیفه خود علم یافته و سپس عمل کنیم.
*** برای مشاهده بزرگنمایی تصاویر بر روی آنان کلیک کنید
گروه جامعه و سیاست
تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور
88/5/28
7:32 ع
روز گذشته که برخی از رسانه های اصلاح طلب اقدام به انتشار متن سخنان شیخ یوسف صانعی در حسینیه شریف گرگان کردند، در زیر مطالب خود لینک کامل مشاهده این سخنرانی را که در سایت "یوتیوب" آپلود شده بود، قرار دادند.
یکی از این سایتها، پایگاه اطلاع رسانی نوروز متعلق به جبهه مشارکت و از اولین سایتهایی بود که این مطلب را منتشر کرد.
اما ساعاتی بعد خبری دهان به دهان نقل شد و در رسانههای ضد نظام مثل "بالاترین" و "فیسبوک" تیتر شد.
این خبر، خبر توهین آشکار یوسف صانعی به محمود احمدینژاد، رئیس جمهور منتخب مردم در جلسه سخنرانی حسینیه گرگان بود.
به دنبال انتشار این خبر در رسانههای حامی دولت، دفتر صانعی تکذیبیهای صادر کرد و مدعی شد که اظهارات صانعی هیچ ارتباطی با احمدی نژاد ندارد بلکه سخنان او معطوف به ضرب المثلی است که شیخ در ابتدای سخنان خود مطرح کرده.
این در حالی است که شیخ یوسف در ثانیههای پایانی قسمت پنجم سخنرانی خود آنچنان واضح و صریح به رئیس جمهور فحاشی میکند که جای هیچ شک و شبههای را درباره منظور و معنی سخنان خود، برای بیننده یا شنونده این اظهارات باقی نمیگذارد.
اما سایت اینترنتی نزدیک به یکی از آقازادهها که هتاکی صانعی به کامش خوش نیامده و آنرا برخلاف ادعاهای قبلی خود میبیند، در صدد بر آمد تا خبر "فحاشی صانعی" را جعلی و ساختگی جلوه دهد.
این سایت که برای اثبات ادعای خود هیچ سندی در دست نداشت، به ناچار و در اقدامی غیر حرفهای اقدام به برش بخشهایی از فیلم سخنان صانعی و کنار هم گذاشتن آنها کرد تا بر اساس ادعای خود، چنین وانمود کند که منظور شیخ یوسف از کاربرد واژه "حرمزاده" یک شخصیت فرضی بوده نه رئیس جمهور کشور.
تلاش سایت مذکور آنقدر مبتدی است که هرگز نمیتواند موضوع مورد ادعای آنها را اثبات کند. این رویداد بویژه برای کسانی که اصل این فیلم را دیدهاند، کاملا خودنمایی میکند چرا که پرش ناگهانی فیلم از ابتدای آن به دقایق پایانی قابل کتمان نیست.
این سایت حامی شیخ یوسف برای فرار از پاسخگویی به فحاشی صانعی، دقیقه 11 فیلم را به دقیقه 32 فیلم، وصل کرده تا فرد موردنظر صانعی را شخص دیگری جلوه دهد.
برای اینکه مخاطبان خود در این مورد قضاوت کنند لینک مشاهده این فیلم به طور کامل در 5 قسمت که اتفاقاً در پایگاه نوروز نیز درج شده در ذیر گذاشته میشود.
قسمت اول: http://www.youtube.com/watch?v=4mrDv_MjwM8
قسمت دوم: http://www.youtube.com/watch?v=w7YXm8aBso4
قسمت سوم: http://www.youtube.com/watch?v=WpWra0XundY
قسمت چهارم: http://www.youtube.com/watch?v=yOVZ1i3b6Wo
قسمت پنجم: http://www.youtube.com/watch?v=5pjeDzUa4BE
اما لینک فیلم میکس شده: http://www.ayandenews.com/fa/pages/?cid=11228
البته تلاشهایی مشابه این مورد، در کارنامه پایگاه اینترنتی مذکور بیسابقه نیست. در تازهترین نمونههای آن، پس از پخش چندین گزارش و افشاگریهای بخش خبری 20:30 از جمله در ماجرای قتل علیرضا توسلی، ترانه موسوی و حتی ندا آقا سلطان این سایت تلاش زیادی را برای القای ساختگی بودن این گزارشها انجام داد که البته در رسیدن به هدف ناکام ماند.
88/5/28
7:29 ع
88/5/28
7:28 ع
به گزارش شبکه ایران به نقل از جامجمآنلاین "سیدحسین شاهمرادی" برادر همسر ترانه موسوی در این نامه عنوان کرده است: "با کمال تعجب و تحیر 26 مردادماه بخشی از عرایض من با آب و تاب در صفحه نخست نسخه الکترونیکی روزنامه جنابعالی و به اسم و امضای شما درج شد. چه دشوار بود برای من باور این عهدشکنی. ناباورانه مطلب را خواندم و تاسف و دریغم علاوه شد آن گاه که دیدم آنچه گفتهام، نگفتهاید!"
شاهمرادی در این نامه که در اختیار جامجم قرار گرفته است، با یادآوری این نکته که سالها است از عالم سیاست کنار کشیده و به ادامه درس و کارهای فرهنگی دلخوش است، میافزاید:"در دیداری که دریافته بودید که برنامه تلویزیونی خانم ترانه موسوی به طریقی با خانواده ما ارتباطی دارد ماجرا را از بنده جویا شدید و عرض کردم که بنا به مسائل و مصالحی که باور داریم این قصه را برای هیچیک از بزرگان نگفتهام و نخواهم گفت؛ چرا که توطئه رسانههای بیگانه را میدانم. فتنهانگیزی دشمنان را دیدهام و ناصبوری دوستان را چشیدهام. اصرار ورزیدید. خاموش ماندم. قول دادید که تنها برای اطلاع خود کنجکاوید حتی نه برای نقلقولهای خاص.
قول شما و ارادت این کمترین به امام، آن مراد فرزانهای که لباس عالمان بر تنم پوشاند، قفل سکوتم را نزد شما و تنها شما شکست تا در سینه شما و تنها شما بماند و عرض کردم که قصدم فقط افشای توطئه دشمنان و خاموش کردن فتنه آنان بوده و شنیدید. لیکن با کمال تعجب و تحیر 26 مردادماه بخشی از عرایض من با آب و تاب در صفحه نخست نسخه الکترونیکی روزنامه جنابعالی و به اسم و امضای شما درج شد. چه دشوار بود برای من باور این عهدشکنی. ناباورانه مطلب را خواندم و تاسف و دریغم علاوه شد آن گاه که دیدم آنچه گفتهام، نگفتهاید!"
متن کامل نامه برادر همسر ترانه موسوی را پیش رو دارید:
جناب آقای کروبی
با سلام
سالیانی است که دلخوشم به ادامه درس و علم و کارهای خرد فرهنگی، آن هم در حد بضاعت مزجاه، خسته از قیل و قال و دم بسته از هر حرف و حدیث. گرچه در جوانی در حاشیه بودهام لیک موی سپید چنان کرد که از حاشیهنشینی نیز سخت بپرهیزم و بسنده کنم. به رَخت و پَخت خویش. اما این روزگار رنگآمیز نمیگذارد و رسانه و بازیهای رسانه و سودای این سو و آن سو، خلوتِ خلوت گزیدگان را به هم میزند.
صفحه نخست آخرین شماره روزنامه اعتماد ملی و نوشتهای از یار قدیم انقلاب و مبارز نستوه دوران ستمشاهی، برای من بهتی دیگر بود. برای من که خود را شاگرد کوچک بزرگان انقلاب میدانم و به تلمذ محضر بزرگان مباهات میکردم، برای من که خود را فرزند انقلاب میپندارم و سرباز ولایت.
ماندهام سخت عجب، که به کجا میرویم؟ برای چه؟ و به چه کار؟ دو ماه دشوار سپری شده و رسانههای ایران و جهان با هرگرایش و سلیقهای، هر چه تیر داشتهاند در چله زبان نهادهاند و ذهن مردم صبور و مهربان ایران اسلامی را نشانه گرفتهاند. از برکت این هجمه و حمله فضای سیاسی امروز ملتهب شده و حرور تابستان را افزون و طاقتفرسا کرده است.
نانکه هدف، هر وسیلهای را توجیه میکند و باکی نیست اگر وسیله خلاف آشکار اصولی باشد که انقلاب اسلامی بر پایه آن شکل گرفته، بالیده است. راه و روش طلبگی از آغاز راه و قدم اول، آموختن و پافشاری بر مکارم اخلاق است به خداباوری، به راستگویی و راستروی و به امانت و برائت، به عدالت و استعانت از خداوند یکتا در پاسداشت حرمت و حریم انسان، لیکن آنچنان منقلب است زمانه که در کمال ناباوری پارهای از عالمان نیز خواسته و ناخواسته در چنبر عدول از عدل گرفتار آمدهاند و مردم به ویژه جوانان را مردد ساختهاند و طلبگان را رودرروی این پرسش نشاندهاند که مبادا عالم بیعمل با شیم و نحل بیعسل!
جناب آقای کروبی!
دو ماه از انتخابات دوره دهم میگذرد و نتیجه آن معلوم شده و افراداز هر گروه و با هر پسند، حفظ نظام را که حضرت مرادمان آن را اوجب واجبات خواند به نسیان سپردهاند و بر طبل خویش میکوبند. سماجت از دو طرف ادامه دارد و هر کس برای بالا نشاندن حرف خود به هر چه دست میاندازد و به هر کار توسل میجوید حتی اگر طرح موضوعات غیردقیق و صحیح باشد، افکار عمومی را تحریک کند و حیثیت افراد مومن و حرمت حریم شخصی آدمیان نقض شود.
در مقدمه این نوشته گفتم و مکرر و موکد میکنم که این فرزند انقلاب و این طلبه کوچک دیرسالی است که عطای سیاست را به لقایش بخشیده و به کار خود است.
نمیدانم و نمیگویم که آراء شما چه بوده و دیگری. اما میدانم و میگویم که نمیشود و نباید برای اثبات رای و نظر خود یا بازگرداندن اعتبار سیاسی هر موضوعی را بازگفت و بانگ برآورد.
اینک نیز از جایگاه طلبه و تلمیذ، سوالی دارم و از دانشمندان مجلس و جنابعالی که سوابق مبارزاتی و همراهی و همدلیتان با انقلاب بر همه آشکار است، که آیا دوشادوشی دین و سیاست را عاقبت این است؟ هزینه دستیابی به اغراض سیاسی چیست؟ و آیا هدف و نظر امام راحل رحمهالله علیه در پایهگذاری این نظام و رهبر معظم انقلاب و بزرگان مبارز و رسیدن به جامعهای آرام و آرمانی، متخلق به اخلاق اسلامی و آموزههای ناب الهی، با اوضاع این دو ماهه دشوار نسبتی دارد؟ آیا اگر یاران امام و ا نقلاب با همه خدمت و ارادات دامان صبر از کف نهادند میتوان از دیگران انتظار تاب و طاقت داشت؟ و میشود مسائل سنگین سیاسی نظام را چنین ساده انگاشت؟
جناب آقای کروبی!
در دیداری که دریافته بودید که برنامه تلویزیونی خانم ترانه موسوی به طریقی با خانواده ما ارتباطی دارد ماجرا را از بنده جویا شدید و عرض کردم که بنا به مسائل و مصالحی که باور داریم این قصه را برای هیچیک از بزرگان نگفتهام و نخواهم گفت؛ چرا که توطئه رسانههای بیگانه را میدانم. فتنهانگیزی دشمنان را دیدهام و ناصبوری دوستان را چشیدهام. اصرار ورزیدید. خاموش ماندم. قول دادید که تنها برای اطلاع خود کنجکاوید حتی نه برای نقلقولهای خاص. قول شما و ارادت این کمترین به امام، آن مراد فرزانهای که لباس عالمان بر تنم پوشاند، قفل سکوتم را نزد شما و تنها شما شکست تا در سینه شما و تنها شما بماند و عرض کردم که قصدم فقط افشای توطئه دشمنان و خاموش کردن فتنه آنان بوده و شنیدید.
لیکن با کمال تعجب و تحیر 26 مردادماه بخشی از عرایض من با آب و تاب در صفحه نخست نسخه الکترونیکی روزنامه جنابعالی و به اسم و امضای شما درج شد. چه دشوار بود برای من باور این عهدشکنی. ناباورانه مطلب را خواندم و تاسف و دریغم علاوه شد آن گاه که دیدم آنچه گفتهام، نگفتهاید!
آبی بود و از جوی برفت، تیری بود و از چله گذشت. لیکن این سوال باقی است که گفته شما، دوا بود یا درد؟ با این کار، کمکی به انقلاب شد یا جریانهای سیاسی این سو و آن سو، کام خود از آن گرفتند؟ حریم انسان پاس داشته شد یا اصول اخلاق مراعات گردید؟
برای من که شما را یار و دلسوز نظام میدانم هرچند در مواضع شما نبوده و نیستم باور ناکردنی بود و شگفتیآور! چه زمانهای است این زمان که آب و آبرو را بهایی نیست. عالمان از علم درمیگذرند و عهدها فراموش میشود به آسانی:
دستان خسته بر آسمان برمیدارم و دم فروبسته میگشایم و از درگاه یگانه بخشنده و مهربان برای ایران اسلامی دعا میگویم.
سید حسین شاهمرادی
برادر همسر ترانه موسوی
88/5/28
7:4 ع
انتشار ناقص سخنان آیتالله مصباح یزدی در رسانهها پیرامون مشروعیت دولت با تنفیذ ولایت فقیه و سپس مجاز شدن به اطاعت از آن دولت، محل بحث و نوشتههای زیادی شد.
به گزارش رجانیوز، این تحلیلها در حالی بیان و نوشته میشد که رسانهای به سراغ اصل سخنان رئیس مؤسسه امام خمینی(ره) نرفت تا اصل سخنان و مبنای منطقی استاد را از این نقل جویا شود.
فایل صوتی:
بنا بر این گزارش، آیتالله مصباح هفته گذشته در حضور جمعی از بسیجیان، هنرمندان و اعضای حزب مؤتلفه اسلامی به نکاتی در خصوص جریانات پس از انتخابات و قصد آگاهانه برخی افراد و جریانات برای حذف یا تضعیف ولایت فقیه اشاره کردند که متن کامل این سخنرانی به همراه فایلهای صوتی در ادامه آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور عزیزان، بسیجیان هنرمند و عزیزان مؤتلفه اسلامی و دیگر عزیزان را خوشآمد عرض می کنم.
به چند نکته اشاره می کنم بعضی از اینها به کسانی که شرکت ندارند، ارتباط پیدا می کند و برخی هم نکاتی است که به حضار گرامی ارتباط دارد.
آن نکته عامی که به خصوص در این ایام بیشتر در خور توجه و اهتمام است، آن را مقدمتا عرض می کنم و عرایضم را با اشاره به یک جمله از خطبه 216 نهج البلاغه شروع می کنم، امیدوارم از برکت انوار کلمات اهل بیت، دلهای همه ما روشن شود و به مسئولیتهای مهمی که در این عصر داریم در قشرها و پستهای مختلف بیشتر توجه کنیم و از خداوند بخواهیم ما را یاری کند.
آن خطبه ای که عرض کردم، خطبه ای است که امیرالمومنین در صفین ایراد فرمودند، صفین جنگی طولانی بود که بین اصحاب امیرالمؤمنین و حاکم شام، معاویه و یارانش اتفاق افتاد و یکی از خونینترین جنگها بود که نهایتاً در اثر شیطنتهای عمروعاص از یک طرف و سادهلوحی برخی از یاران امیرالمؤمنین از طرف دیگر، آن طور که باید و شاید این جنگ به نفع لشکر حق تمام نشد و خساراتی برای اصحاب امیرالمؤمنین به بار آورد که بعد هم منشأ اختلاف در سپاه امیرالمؤمنین شد. خوارج هم از همان جنگ چهره خود را نمایان کردند. نکته مهم این است که آنچه در واقع این جنگ را با ناکامی مواجه کرد و بعد هم منشأ اختلافهای زیادی شد و خوارج را به وجود آورد و جنگ نهروان و بعد هم شهادت حضرت علی و غیره شد، آنچه نقطه اصلی این شکستها بود، امیرالمؤمنین در این خطبه به آن اشاره می فرماید، اگر این خطبه، جای خود را باز کرده بود و شنوندگان درست درک و مضامین را درک کرده بودند، سرنوشت جنگ صفین و سرنوشت اسلام عوض میشد، حضرت علی(ع)، نقش خودشان را ایفا کردند، راهنماییها را کردند ولی مردم آمادگی کافی برای دریافت آن نکته و عمل به آن نداشتند، نظیرش هم زیاد اتفاق افتاده، پیامبر هم در غدیر نقش خودشان را به خوبی ایفا کردند اما مردم آمادگی نداشتند که استفاده کنند، بهطوری که بعد از بیعتی که با امیرالمؤمنین کردند، 70 روز بعد فراموش کردند.
عزیزانی که اهل مطالعه هستند، من توصیه می کنم خطبه 216 نهج البلاغه را که نکات سرنوشت سازی در آن بیان شده و فلسفه حقوق اسلامی در آن جا تبیین شده و مهمترین مسایل فلسفه و حقوق امیرالمؤمنین در بیاناتشان اشاره فرمودند، رمز پیروزی امتها در این خطبه آمده است.
آن جمله ای که در میان همه این خطبه انتخاب کردم، برای توجه دادن به نکته ای است که برای بسیاری از ما مورد غفلت واقع می شود، حضرت در ابتدای خطبه اشاره می کنند که اصولاً حق از کجا پیدا می شود و به مطلبی اشاره می کنند که در هیچیک از مکاتب فلسفه و حقوق درست تبیین نشده، ایشان می فرمایند حق از جایی پیدا میشود که کسی مالک چیزی باشد، اختیارش را داشته باشد، همه هستی مملوک خداست، هر کس هرچه دارد، از خداست، ریشه همه حقوق از خدای متعال است و اولین حقی هم که در عالم شکل می گیرد، حق خدا بر بندگان است ولی خدای متعال از باب لطف و عنایتی که به بندگان دارد، حق را یکطرفه قرار نداده و فرموده من بر شما حقی دارم و شما هم بر من حقی دارید، حق من بر بندگانم این است که اطاعت کنند، حق آنها هم این است که پاداش درخوری به آنها عطا کنم.
بعد از حق خدا نوبت به این می رسد که خدا حقی بر بندگان، بعضی بر بعضی دیگر قرار داده است، چون همه بندگان خدا هستند و اگر حقی هم داشته باشند، خدا آن حق را به آنها می دهد، پس هر بنده ای هم که حقی دارد، خدا به او داده، مثل حقی که پدر بر پسر دارد، حقی که همسایه بر همسایه دارد، حقوقی است که بندگان به هم دارند اما این حقوق را خدا برای بندگان قرار داده است، همه هستی از خداست و هر چه از لوازم هستی است، از خداست. این در مقدمه خطبه آمده است تا اینکه می رسد به اینجا، از حق خدا که اصل حقوق است، بگذریم، بزرگترین حقی که خدا برای یک انسان نسبت به انسان دیگر قرار داده است، حقی است که والی بر مردم و مردم بر والی دارند که متقابل است، حقی که سرپرست جامعه بر جامعه دارد و بالعکس. این بالاترین حقی است که خدا برای انسانی نسبت به انسان دیگر قرار داده است، چرا این را عرض کردم، ما در این جمعی که هستیم و در این زمانی که هستیم، همه چیز گویای این است که ما در یک محیط دینی و در یک فضای فرهنگ اسلامی داریم، با هم گفتوگو می کنیم، در چنین فضایی لزومی ندارد، ما از حقانیت اسلامی صحبت کنیم، بسیج بر همین اساس شکل گرفته که در جامعه اسلامی بتواند سهم بیشتری در اجرای ارزشهای اسلامی داشته باشد.
هنرمندان آن بخشی که به عهده گرفتند، در حوزه کاری خودشان این تعهد را دارند که این ارزشها را در حوزه کاری خود پیاده کنند تا اسلام در آنجا بیشتر جلوه کند، بنابراین از اسلام صحبت کردن برای کسانی که خود را آماده احیای ارزشهای اسلامی کردند، ضرورتی ندارد، آنچه مهم است این است که ما آنچه از اسلام به ذهنمان می رسد، چیست، در گفتوگوهای روزانه خود می گوییم فلانی آدم متدین و دینداری است، آنچه به ذهن می آید، این است که نمازخوان است، در مراسم عزاداری شرکت می کند، اهل هیئت است، زیارت می رود، یک مقدار بیشتر ظواهر دینی هم دارد، یک مقدار عمیقتر مستحباتی را هم در زندگی رعایت می کند، حالا من این سؤال را می کنم که هیچ پیش آمده که وقتی میگوییم فلان کس دیندار است، یعنی از حاکم اسلامی بیشتر حمایت و اطاعت می کند، آیا این هم به ذهن ما می آید؟ یا نه، آن یک مسئله اجتماعی است؟ یعنی فرهنگی که در طول قرنها در جامعه ما رواج پیدا کرده، فرهنگ دینی ما فرهنگ فردی است، من نمازم را بخوانم، روزه بگیرم، دروغ نگویم و غیره، دین را این ها می دانیم، اما اینکه جزء فرهنگ دینی من این باشد که وظایف سیاسی را درست انجام دهم، خیلی دور از ذهن ما است، تا قبل از انقلاب این نه تنها دور از محیط دینی بود، اصلاً مغایر با دینداری شمرده میشد.
حضرت امام(ره) اشاره میکنند که زمانی که میخواستند از کسی تعریف کنند که آدم دینداری است، ضدش این بود که می گفتند آدم سیاسی است، یعنی آدم بیتقوایی است، معنایش این بود که مسایل اجتماعی ربطی به دین ندارد، در اعصار ما کسی که این مطلب مهم را مطرح کرد، مرحوم مدرس بود که گفت سیاست ما عین دیانت ماست و کسی که به این شعار جامه عمل پوشاند، حضرت امام رضوانالله علیه بود، که با زحمت زیادی سخنرانیها، نوشتهها، بیانیهها و غیره، حدود 15 سال زحمت کشیده شد تا این اصل قرار داده شود که وظایف سیاسی ما جزیی از دین است که بر همین اساس انقلاب ما شکل گرفت و بهعنوان انقلاب اسلامی در عالم تحقق پیدا کرد. انقلاب، یک پدید سیاسی- اجتماعی است، این پسوند اسلامی برای همین منظور است ولی قبلاً اینطوری نبود، الآن هم بعد از گذشت 30 سال از انقلاب هنوز در برخی اقشار جامعه ما این مطلب آن طور که باید و شاید جا نیفتاده است، هنوز هم مسایل دینی را یک دسته و مسایل سیاسی را حاشیه دین می دانیم که با نقطه چین به دین وصلش می کنیم، در صورتی که امیرالمؤمنین می فرماید عظیمترین حقی که خدا برای انسان ها نسبت به هم قرار داده است، حقی است که مسئول جامعه بر مردم و مردم بر او دارند که بالاترین رکن دین است. مسلمان نمی تواند از این مسئله شانه خالی کند، خدا انشاءالله ساعت به ساعت بر درجات امام بیفزاید که بخش عظیمی از دین را احیا کرد، چون اینها فراموش شده بود، یعنی نیمی از دین را حضرت امام احیا کردند، این درست نقطه یک گرایشی است که در عالم وجود دارد و بهخصوص بعد از پیروزی انقلاب عوامل مختلفی سعی کردند این را رواج دهند و گاهی رنگ علمی هم به آن بدهند، علاوه بر آهنگ فلسفی که دارد و آن مسئله سکولاریسم است، یعنی مسایل سیاسی و اجتماعی که باید جزیی از دین باشد، جدای از آن است، آن گرایش، سکولاریسم نام دارد، حالا تعبیر به این جهانی و عرفی بودن و غیره می کنند، می گویند دین برای آن جهان است و مسایل سیاسی این جهانی است، گاهی هم برای اینکه دینداران را از این کار برکنار بدارند، می گویند مسایل سیاسی آلودگی دارد، دینداری باید پاک و مقدس باشد، خوب اگر صحبت از پلیدی و زشتی هست، در مسایل فردی هم پلیدی و زشتی وجود دارد. کسانی ممکن است ظاهر دین را با پلیدی توأم کنند، مثل خرافات و عرفانهای کاذب که پلید و زشت است، همانطور که در امور معنوی حق و باطلی وجود دارد و دین صحیح و باطل وجود دارد، در مسایل اجتماعی هم همینطور است، سیاست حقی وجود دارد که آن سیاست امیرالمؤمنین است، سیاست باطلی هم وجود دارد که برای منافع شخصیاشان میخواهند کار کنند، اگر سیاست پلید می شود، گناه سیاست نیست، بلکه گناه سیاستبازان است، کما اینکه ریاکاری یا خرافهگرایی و شیادی، گناه دین نیست بلکه گناه این حقهبازها است که به جای صفا و معنویت، خرافات را جانشین می کنند، اگر سیاست به معنای مدیریت جامعه و دخالت در سرنوشت جامعه اسلامی است، این بخش عظیمی از دین است، "و من اعظم تلک الحقوق" به تعبیر امیرالمؤمنین است.
در این زمان، همه اقشار مواجه هستیم با یک فتنه عظیم شیطانی برای اینکه ما را از رهبری الهی و آن حقی که خدا برای ما قرار داده جدا کند، شما الحمدلله همه هوشمند هستید و باز به فضل انقلاب اسلامی همه مردم ما سیاستمدار شده اند، امروز اگر بگوییم در دنیا هیچ ملتی درک سیاسیاش به اندازه ملت ایران نیست، گزاف نگفته ایم، بچه های کوچک هم مسایل سیاسی را خوب درک می کنید، شما خوب درک می کنید که این شرایطی که اخیراً اتفاق افتاد، آن روح واحدی که در اینها بود، -حالا از هر جایی که آب می خورد، من نمی خواهم قضاوت کنم، چون خود شما بهتر می دانید سلسله جنبان این قضایا چه بود، هر که بود-، برای آن بود که مسئله ولایت فقیه خرد شود، آنچه روح انقلاب اسلامی است، آنچه مشخصه این حکومت است که در همه عالم، این حکومت بهعنوان حکومت ولایت فقیه شناخته می شود، می خواستند این را بگیرند، اگر بشود حذفش کنند و اگر هم نشد، با تغییر قانون اساسی و اینها تضعیفش کنند، مسئله این بود، حالا چه کسانی آگاهانه در این کار دخالت کردند و چه کسانی فریب خوردند و اشتباه کردند، بنده قاضی نیستم که قضاوت کنم، اما به هر حال هرچه بود، نقشه اصلی جناب شیطان که رئیس اصلی همه اینها بود، این بود که آنچه رکن نظام اسلامی است که باعث شده این کشور عزت پیدا کند و ملتهای دیگر این را به خود جلب کند، این مسئله است.
قوام این کشور به این است که این مردم اطاعت رهبرشان را، اطاعت از خدا می دانند، چون دین با سیاست توأم است، وقتی امام می فرماید جبهه ها را پر کنید، مردم همچون نماز خواندن این را واجب می دانند، وقتی می فرماید مصوبات حکومتهای اسلامی واجب الاطاعة است، مردم آن را همچون امری واجب می پذیرند، آنچه رمز پیروزی این انقلاب بود، این بود که مردم اطاعت از رهبر این حکومت را همچون اطاعت از خدا برای خود می پنداشتند، محبت این حکومت را محبت خدا می دانند، همان پیامبر فرمود اجر رسالت پیامبر، محبت اهل بیت است، اجر قیام و انقلاب امام، محبت جانشین اوست، این است که مردم را آنچنان با رهبرشان جوش می دهد که از هم انفکاک ناپذیر هستند.
یکی از آرزوهای مردم در اقشار مختلف این است که رهبرشان را ببینند، کجای عالم چنین چیزی را سراغ دارید؟ و این نیست چون که او را جانشین امام زمان می دانند، دیدن ایشان را همچون دیدن امام زمان می دانند، البته نه اینکه خود ایشان، بلکه پرتویی از وجود مقدس امام زمان را با دیدن ولی فقیه می بینند، امام رحمة الله می فرمود جان من، فدای خاک پای امام زمان، روحی لتراب مقدمه الفداه، مقام امام زمان را با کسی نمی توان مقایسه کرد اما این یک پرتویی است از ایشان، این رمز پیروزی و رمز پیشرفت و دوام در مقابل همه توطئه هاست که این را می خواهند بگیرد، خوب هم درک کردند و تشخیص دادند، متأسفانه در درون جامعه ما آن طور که باید و شاید به این مسئله توجه نشده و نمی شود، عموم مردم ما، همین مردمی که نماز خوان و مسجدی و متدین هستند، این چیزها را خوب درک می کنند، اما خواصی که مسئولیت پذیر هستند در پستهای مختلف، آنها خیلی باورشان این نیست، آنها خیال می کنند که رهبر هم همچون رئیسجمهور است، این یک جور پست است و آن هم یک جور دیگر، چندان هم فرقی ندارد، همانطور که انتخاباتی می شود و زد و خورد می شود، آن هم همینطور است، فرقی نمی کند، یک عده طرفدارشان هستند و یک عده نیستند، در صورتی که ماهیت این دو با هم تفاوت ماهوی دارد، آن یک رهبر دینی و جانشین امام زمان دارد و آن دیگری، نماینده ای که مردم انتخابش کردند. این دو با هم خیلی تفاوت دارد، بله رئیسجمهور وقتی از طرف ولی فقیه نصب شد، می شود عامل او، و آن پرتوی قداستی که او دارد، بر این هم می تابد، وقتی شد رئیسجمهوری اسلامی، حکمش را از رهبر یعنی از جانشین امام دریافت کرد، آن قداست بر این هم می تابد، آن وقت اطاعت رئیسجمهور، اطاعت مجلس و سایر نهادهای قانونی هم می شود اطاعت خدا، اما حساب رهبر جداست، اطاعت از ایشان اطاعت از امام زمان و خداست، مردم برای او مقامی قائل هستند که گویا از لبهای ایشان شنیده اند که او نایب من است. البته چنین چیزی نیست چون نصب، نصب عام است، یعنی گفتند در زمان غیبت، کسانی که واجد این شرایط هستند، از طرف امام زمان نیابت دارند، شخص تعیین نشده، اما بعد از اینکه خبرگان تأیید کردند که بهترین شخص در خور این مقام، فلان شخص است، مصداق این تعریف تأیید می شود، به هر حال "من اعظم تلک الحقوق" والی خطبه امیرالمؤمنین، همان رهبری است که ما امروز از او یاد می کنیم، در اول خطبه هم همین است که حقی که من به شما دارم، آن نکته ای که من خواستم در این مقدمه عرض کنم، این است که عزیزان ما توجه بیشتر به این مسئله داشته باشید که دینداری فقط نماز خواندن نیست، اطاعت از رهبر شرعی و قانونی، این هم جزء دین ماست، من نمی گویم، بلکه امیرالمؤمنین می فرماید، بالاترین حق، همین حق است، مردم هم حق دارند، مردم حقشان این است که رهبر تمام توانش را صرف اجرای احکام اسلامی و رفع نیازهای مردم کند، اگر کوتاهی کند، حق مردم را ادا نکرده است، اگر به جای اینکه شبها و روزهایش را صرف این کند که ببیند مصلحت مردم چه چیزی را اقتضا می کند، در روابط بین الملل چه چیزی اقتضا می کند، حتی برود سفر زیارتی و به این نیاز مردم رسیدگی نکند، مسئول است، و اگر بدانیم که هرچه فکر کنیم، کم است، خدا چه نعمتی را به ما داده که بعد از هزاران سال تاریخی که داریم از تاریخ خودمان و اسلام، بگردیم، در حکامی که در کشورهای اسلامی و غیراسلامی بوده اند، چنین رهبری با چنین جامعیت نمی یابیم.
یک کسانی خوب بود تحقیق می کردند و یک بیوگرافی از حکام و سلاطین عالم می گرفتند یک مقایسه می کردند با امام و جانشین ایشان، بگویند آنها چه بودند و اینها چه جور دلسوزی کردند، چه بلاهایی را آنها به جان مردم وارد کردند و اینها چه بلاهایی را به جان خود خریدند، چه مشکلاتی را با فکر و فداکاری حل کردند، ای کاش می شد چنین بحث های مقایسه ای انجام می گرفت تا فرق این عزیزان با حکام دیگر مشخص می شد، خدا انشاءالله به ما توفیق دهد که اینها را بشناسیم تا وظیفهامان نسبت به آنها را به خوبی انجام دهیم، به هر حال این وظیفه ای است که همه ما اعم از روحانی، غیر روحانی، بسیجی و غیر بسیجی، خواهران و مردم و همه بر عهده داریم.
حالا اگر فرصت کردید، این خطبه را کامل خواندید، نکته های عظیمی در آن پیدا می کنید، ممکن است مثلاً شما به ذهنتان بیاید که پست رهبری در افق بالایی است و کسانی می توانند به آنها کمک کنند که همطراز خودشان باشند، فرض کنید وزرا می توانند به رئیسجمهور کمک کنند، علما و مراجع می توانند به رهبر کمک کنند، در دنباله خطبه داریم که در عالم هیچ کسی نیست که نتواند به رهبر جامعه اسلامی کمک کند، همه می توانند، کوچک و بزرگ و هیچ کس مستثنی نیست در این که این حق را ادا کنند، مثلاً کسانی در قوای نظامی، مجریه، مقننه، قضائیه و غیره فکر کنند اینها دارند به وظایفاشان عمل می کنند، ما دیگر چه کاره ایم، من طلبه ، هنرمند، دانشجو، ما چه کار به مسئولین کشور داریم، اگر چنین چیزی به فکر کسی بیاید، امیرالمؤمنین در همین خطبه پاسخ آنها را داده است، که هیچ کس کوچکتر از این نیست که بتواند به حاکم اسلامی کمک کند، همه این عظمت را دارند که کمک کنند وباید هم کمک کنند،. حاکم اسلامی هر کس باشد، بزرگتر از آن نیست که بزرگتر از کمک مردم باشد، هر کس در هر حدی باشد، به کوچکترین افراد جامعه نیاز دارد، یعنی هیچ مسلمانی نباید خودش را نسبت به مسایل اجتماعی معاف بداند، کلکم راع و کلکم مسئول.
نتیجه ای که می خواهم عرض کنم به خصوص برای هنرمندان حاضر در این مجلس، این است که ما فراموش نکنیم که هنری که ما در جامعه اسلامی داریم، مثل هنر برای هنر نیست، برای خدمت حق و مردم است، برای احقاق حقوق مردم است. برای سرکوب باطل و مبارزه با فساد از خود هنرمند مسئول است. یکی از مسئولیتهای هنرمند این است که در جهت تقویت رهبر جامعه اسلامی تلاش کند، با هنر خودش، چون زبان هنر از هر زبانی گویاتر است، چون زبانی بین المللی است، کدام زبان است که چنین گستره ای داشته باشد، هر بی سوادی هم درک می کند، تأثیر این زبان هم در عمق جان مردم است، بهترین واعظ سخنرانی می کند ولی شاید اثری نداشته باشد، اما شاید در هیچ جامعه ای نتوان پیدا کرد که یک قشری تحت تأثیر هنر نباشند، و این مسئولیت هنرمند را بالا می برد، آنچه خواستم تأکید کنم وظیفه ای است که در برابر رهبر جامعه دارید، که باید از هنر برای ادای این حق استفاده کنید، همه باید این حق را ادا کنند، این یک مطلبی راجع به همه کسانی که مخاطب این سخنان هستند، چه در این مجلس و چه فراتر از این مجلس، این نکته دیگر که ما باید به آن توجه کنیم آن است که بسیاری از مزایای انسانی و مهارتهای انسانی در اثر شرایط نامناسب فرهنگی گاهی تأثیر عکس دارد، همانطور که می دانید در هر عامل طبیعی، تاثیر بر ظرفیت خاص، مقدار خاص و شرایط خاص دارد، مثال ساده داروها هستند که با یک دوز خاصی شفا بخش ولی بیشتر سم است، همه چیز در این عالم در یک قالب خاصی اثر می بخشد، اگر این حدود در آن رعایت نشد، نه تنها اثر مطلوب ندارد بلکه اثری سوء خواهد داشت، علم همینطور است، فلسفه همینطوراست، هنر هم همینطور است، آن کسانی که هیروشیما را بمباران کردند از چه چیزی استفاده کردند؟ از پیشرفت همین علم و صنعت بهره بردند، اگر فیزیک اتمی نبود، بمب اتم هم نبود، چنین جنایت عظیمی که مبدأ جنایتهای دیگر شد، به سبب همین علم حاصل شد، علمی که نور است و افتخار انسانیت است اما وقتی از مرز خود گذشت چنین خطری را به بار می آورد، فلسفه را ملاحظه کنید، که می تواند در درک هستی و آفریننده هستی و ارتباط انسان با آفریننده کمک کند و بالاخره مسایل دین را اثبات کند، اما همین می تواند انسان را به پوچی سوق دهد، اگر فلسفه غیراسلامی و پوچ گرایی بود، همین می شود، نهیلیسم می شود، یا ماتریالیسم می شود، آن هم فلسفه است ولی نتیجه عکس دارد، هنر هم همین است، یک فیلم می تواند سرنوشت خانواده ای را عوض کند، بدون اینکه درسی خوانده باشد، فقط تماشای یک فیلم این قابلیت را دارد، عکس هم دارد، یک فیلم می تواند انسانی را به پست ترین مراتب حیوانیت سوق دهد، تماشای یک صحنه فیلم می تواند انسان را از قدسیت ملائکه به یک حیوان تبدیل کند، بنابراین این ابزارها همانطور که کارایی بیشتری دارد، هم منافع و هم ضررهایش بیشتر است، لذا باید توجه کرد که از مسیر صحیح منحرف نشود، وگرنه ممکن است ضررهایی برساند که جبران ناپذیر باشد، کسانی که وارد این مسیر می شوند، باید با یک اراده ی قوی خود را تغذیه کنند که با ویروس ها مقابله کنند وگرنه ممکن است آدم به قصد خوبی وارد شغلی شود ولی نتیجه معکوس دهد، به قول سعدی شد غلامی که آب جو آرد، آب جو آمد و غلام ببرد، آدم وارد مهارتی می شود که خدمت کند ولی چون محیط فاسد است، شخص خدوم را هم غرق می کند، این در همه جا هست اما چون هنر برد بیشتری دارد، ضرر بیشتری هم دارد.
بار دیگر به همه عزیزانی که در این محل که به نام مبارک حضرت امام مزین است خوشامد عرض می کنم و از خداوند متعال در خواست می کنیم که معرفت نعمتهای خودش و توفیق شکر گذاری از این نعمت ها به خصوص نعمت نظام مقدس جمهوری اسلامی و رهبری عظیم الشان آن را به عطا کند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
88/5/28
7:3 ع
هتاکی بیشرمانه صانعی به رئیسجمهور/ مدعیالعموم حق سکوت ندارد
در دنیای امروز که حتی خصوصیترین رفتارها و اظهارات شخصیتها نیز از تیررس رسانههای اینترنتی، صوتی و تصویری در امان نیست، هر روز اخبار تأملبرانگیز، شگفتآور، ترسناک و گاه خندهآوری از اظهارات و مواضع افراد شناخته شده، فضای رسانهای موجود را در مینوردد و چشمها و گوشهای بسیاری را به خود متوجه میسازد.
این موضوع بویژه در ایام پس از انتخابات ریاستجمهوری دهم در ایران، مصادیق زیادی یافت و طی آن بارها مواضع و سخنان شخصیتهای مختلف بر صدر رسانهها قرار گرفت و موجی از واکنشها را برانگیخت.
این بار اما نوبت به شیخ یوسف صانعی رسیده تا از نردبان مطالب سایتهای خبری و دیگر رسانهها بالا رود و بر قله آنها بنشیند.
برای دانلود فایل تصویری اینجا کلیک کنید.
البته صانعی در جریان آشوبهایی پس از انتخابات نیز، چندین بار به مدد بیانیههایی که در حمایت از میرحسین موسوی، مهدی کروبی و آشوبگران معترض و مخالفت با احمدینژاد منتشر کرد، به خبر اول رسانهها بهویژه رسانههای بیگانه تبدیل شده بود.
این روند اما، ادامه یافت و رسانههای خبری پرده دیگری از "کینه" شیخ یوسف را از رئیس جمهور دهم، افشا کردند.
بر این اساس، صانعی که در هفتههای گذشته بارها در حمایت از آشوبگران، نظام را متهم کرده و تلویحاً شخصیتهای انقلابی را مورد اهانت قرار داده بود، اخیرا نیز در اقدامی عجیب احمدینژاد را "حرامزاده" خواند.
وی که خود را "مرجع تقلید" میخواند، در جمع تعدادی از روحانیون همنظرش در گرگان، با اشاره به مراسم تحلیف رئیس جمهوری در مجلس گفت: "در مجلس در مقابل قرآن به خدا سوگند میخورند، این هم کفاره داره هم حنثش معصیت کبیره است. اون وقت چطور روز از نو روزی از نو؟ این از حرومزادگیشه دروغ میگه! والا امام زمان رو میبینه".
اهانت بیسابقه و تعجببرانگیز صانعی به رئیس جمهور کشور که حدود دو ماه پیش با کسب بیش از
البته این فحاشی علاوه بر اینکه مفهوم ادعاهای صانعی و کاندیدای محبوبش را درباره "اخلاقمداری" و "ادب" بر همگان روشن ساخت، جایگاه این شیخ را در میان علما و مراجع قم نیز بیش از پیش افشا کرد.
صانعی که نقش پررنگی در همراهی موسوی برای ادامه آشوبها و گسترش دامنه آنها ایفا کرده، حتی از سوی رسانههای ضد ایرانی بیگانه با عنوان "آیتالله العظمی" یاد میشود تا بدین وسیله به سخنان و ادعاهای وی جنبه واقعی بخشیده شود.
ادعاهایی صانعی با درخواست موسوی و با تاکید بر "تقلب" کلید خورد اما پس از آنکه هیچ سند و دلیلی برای اثبات آن وجود نداشت، اکنون وارد فاز اتهامزنی و اهانت به نظام و منتخبان ملت ایران شده، به گونهای که دست از ادب و نزاکت و منطق شسته و بدون دلیل روی به فحاشی به بالاترین مقام اجرایی آورده است.
اما نکتهی روشنی که بعید است صانعی با توجه به ادعایش مبنی بر مرجع تقلید بودن از آن بیخبر باشد، مجازات شرعی و قانونی اتهامی است که او به احمدینژاد وارد ساخته است.
البته شاید او انتظار افشای این فحاشیها را به منتخب مردم ایران نداشته اما به هر روی با انتشار فیل صوتی چنین سخنانی هرگونه شکایتی از او مستوجب حد خواهد بود.
طبق قانون مجازات اسلامی هر کسی اتهامی را به شخص دیگری نسبت دهد و نتواند صحت این انتساب را ثابت کند، اگر مستوجب حد نباشد، به یک ماه تا یک سال حبس و تا ?? ضربه شلاق یا یکى از آنها حسب مورد محکوم خواهد شد.
اما ماجرای اظهارنظرهایی که شامل حدود و تعزیرات میشود، به شیخ یوسف خلاصه نمیشود.
مهدی کروبی نیز اخیرا در نامهای به هاشمی رفسنجانی بدون ذکر نام قربانیان و متجاوزان ادعایی و حتی یک سند، به صراحت مدعی تجاوز جنسی به زندانیان پسر و دختر شده بود که پس از تحقیق مسئولان کذب بودن آن آشکار شد.
به نظر می رسد اظهارات کروبی نیز همچون صانعی شامل این حکم اسلامی میشود چرا که "اگر کسی به یک مؤمن یا مؤمنه نسبت فحشا بدهد و نتواند آن را با 4 شاهد اثبات کند، اولاً این شخص گناهگار و فاسق است مگر اینکه توبه کند، ثانیاً باید 80 ضربه شلاق بخورد."
ادعایی مشابه آنچه کروبی عنوان کرد، پیش از انتخابات از سوی محمدباقر قالیباف نیز مطرح شد، تا حکم اسلامی مذکور او را هم در بر بگیرد.
شهردار تهران و کاندیدای بالقوه تمام انتخاباتها، در جمع ستادهای انتخاباتیاش به صراحت یکی از وزرای دولت نهم را بدون ذکر نام مشروبخوار، وزیر دیگر را دارای مفاسد و در نهایت مشایی، معاون وقت رئیس جمهور و همسرش را منافق خوانده بود.
این اظهارات قالیباف اگر چه از سوی شهرداری تهران مخدوش اعلام شد اما انتشار فایل صوتی آن در اینترنت شبهات را درباره انتساب این سخنان مجرمانه از بین برد.
در این میان احمدینژاد که در دوره چهارساله مسوولیتش در دولت نهم آماج حملات به ظاهر انتقادی قرار می گرفت، طی هفتههای پیش و پس از انتخابات هدف فحاشی و تهمتها شگفتآوری قرار گرفته است.
با این حال احمدی نژاد تاکنون موضع خاصی علیه سخنان مجرمانه صانعی اتخاذ نکرده و تاکنون حتی از حق خود برای انجام یک شکایت معمولی نیز گذشته است.
88/5/28
7:2 ع
مسعود رجوی در پیامی که خطاب به مهدی کروبی در سایت اینترنتی گروهک نفاق منتشر کرده، با استقبال از تکرار اتهامات 30 قبل این گروهک به نظام اسلامی توسط کروبی اظهار داشت: اکنون این کروبى است که پس از 10روز، نامه ?اى را که به رفسنجانى نوشته است، ناگزیر منتشر مىکند. از شقاوتها و شناعتهایى مىگوید که هنوز از آن برخود مى?لرزد. به نقل از افرادى که «داراى پستهاى حساس در این کشور بودهاند» و به گواهى «نیروهاى نام و نشان?دار» در همین رژیم مىگوید.
به گزارش رجانیوز، سرکرده منافقین در ادامه نامه خود می نویسد: کروبی مىگوید که به پسران و دختران این کشور حتى فرزندان مقامات و همدستان همین رژیم آنچنان وحشیانه در زندانها تجاوز شده است که قربانیان «دچار افسردگى و مشکلات جدى روحى و جسمى گردیدهاند و در کنج خانههاى خود خزیدهاند».
مسعود رجوی افزود: کروبی «از دستگیریهاى بىحساب و کتاب، از ضرب و شتم و وارد کردن جراحات، از حمله به خانههاى مردم، برخوردهاى خشن و وحشتانگیز حتى با خانمها در سطح خیابانهاى شهر» سخن مىگوید و «از برخوردهاى خشن و بىمحابا، بر سر مردم باتون را خرد کردن، آنچنان که بعد از گذشت قریب به 40 روز همچنان اوضاعشان غیرعادى است و عوارض آن روى بدنشان قابل مشاهده است».
مسعود رجوی در ادامه نامه خود با کروبی همدردی کرده و می نویسد: بهراستى کروبى هم دیگر به تنگ آمده و اکنون پس از 21سال به همانجا مى?رسد که منتظرى رسید. آقاى کروبى بهدرستى و با همان توصیف منتظرى پس از قتل?عام زندانیان در سال 1367 مىنویسد: «اتفاقى در زندانها رخ داده است که چنانچه حتى اگر یک مورد نیز صدق داشته باشد، فاجعه است».
وی ادامه داد: اى کاش که آقایان منتظرى و کروبى و دیگرانى که از این پس به آنان مىپیوندند، از سى سال پیش نسبت به همین شقاوتها و شناعتها بیدار و هشیار شده بودند. اما باز هم دیر نیست و بنىبشر براى جبران مافات تا لحظه وفات فرصت و امکان بازگشت دارد.
رجوی در ادامه نامه خود با استناد به نامه کروبی نوشت: تقریباً 40 روز پیش، کروبى در نهم تیر نامه سرگشاده? اى به ملت ایران نوشت. صرفنظر از مایه?هایى که هنوز هم براى نظام ولایت مى?گذارد، نوشته بود: «لازم مىدانم ابتدا از مردم ایران عذرخواهى کنم؛ هم به?خاطر چندین ماه اصرار و ابرام براى حضور در انتخابات ریاست جمهورى و هم به?خاطر همه آن عزیزانى که در این مدت زحمات زیادى را براى آنها موجب شدم… . اذعان مى?کنم که بسیارى از شما پیشتر و دقیق?تر مى?دانستید که چه خواهد شد و متوجه شده بودید، همان گاه که مىپرسیدید ”چه تضمینى براى آراى ما وجود دارد“ ، یا زمانى که مىگفتید ”نتیجه انتخابات معلوم است و شما آب در هاون مى?کوبید“».
رجوی با ابراز نگرانی برای کروبی در ادامه نامه خود نوشت: «تا همین جا هم که کروبى قدم برداشته، بهاى سنگینى دارد. تا همین جا هم شایسته و ارزشمند است و خدا از معاصى کبیره او در خدمت به (امام) خمینى مىکاهد. آنچه من مىخواهم با آرزوى در امان ماندن کروبى از گزند رژیم آخوندی بگویم، تنها یک نکته است: چه خوب که بخشى از حقیقت تکاندهنده را بیان مىکنید و به همین میزان نزد خلق و خالق مأجورید.»
88/5/28
6:56 ع
در دنیای امروز که حتی خصوصیترین رفتارها و اظهارات شخصیتها نیز از تیررس رسانههای اینترنتی، صوتی و تصویری در امان نیست، هر روز اخبار تأملبرانگیز، شگفتآور، ترسناک و گاه خندهآوری از اظهارات و مواضع افراد شناخته شده، فضای رسانهای موجود را در مینوردد و چشمها و گوشهای بسیاری را به خود متوجه میسازد.
به گزارش ثانیه نیوز به نقل از رجا، این موضوع بویژه در ایام پس از انتخابات ریاستجمهوری دهم در ایران، مصادیق زیادی یافت و طی آن بارها مواضع و سخنان شخصیتهای مختلف بر صدر رسانهها قرار گرفت و موجی از واکنشها را برانگیخت.
این بار اما نوبت به شیخ یوسف صانعی رسیده تا از نردبان مطالب سایتهای خبری و دیگر رسانهها بالا رود و بر قله آنها بنشیند.
البته صانعی در جریان آشوبهایی پس از انتخابات نیز، چندین بار به مدد بیانیههایی که در حمایت از میرحسین موسوی، مهدی کروبی و آشوبگران معترض و مخالفت با احمدینژاد منتشر کرد، به خبر اول رسانهها بهویژه رسانههای بیگانه تبدیل شده بود.
این روند اما، ادامه یافت و رسانههای خبری پرده دیگری از "کینه" شیخ یوسف را از رئیس جمهور دهم، افشا کردند.
بر این اساس، صانعی که در هفتههای گذشته بارها در حمایت از آشوبگران، نظام را متهم کرده و تلویحاً شخصیتهای انقلابی را مورد اهانت قرار داده بود، اخیرا نیز در اقدامی عجیب احمدینژاد را "حرامزاده" خواند.
وی که خود را "مرجع تقلید" میخواند، در جمع تعدادی از روحانیون همنظرش در گرگان، با اشاره به مراسم تحلیف رئیس جمهوری در مجلس گفت: "در مجلس در مقابل قرآن به خدا سوگند میخورند، این هم کفاره داره هم حنثش معصیت کبیره است. اون وقت چطور روز از نو روزی از نو؟ این از حرومزادگیشه دروغ میگه! والا امام زمان رو میبینه".
به گزارش منابع خبری، صانعی در ادامه این اظهارات شگفتآور اضافه کرده است: روزی که مثلا برای خودش جشن پیروزی گرفته بود هم، در ملا عام به حرامزادگیش اعتراف کرد. مگر آنجا نگفت من سیدم و شال سبز بر گردن انداخت. پدر شناسنامه ایش سید بود مگر؟
اهانت بیسابقه و تعجببرانگیز صانعی به رئیس جمهور کشور که حدود دو ماه پیش با کسب بیش از24،5 میلیون رای، بار دیگر از مردم ایران رای اعتماد گرفته، نه تنها متن که حتی فیلم این فحاشی نیز در خروجی سایتهای مخالف نظام قرار گرفته است.
البته این فحاشی علاوه بر اینکه مفهوم ادعاهای صانعی و کاندیدای محبوبش را درباره "اخلاقمداری" و "ادب" بر همگان روشن ساخت، جایگاه این شیخ را در میان علما و مراجع قم نیز بیش از پیش افشا کرد.
صانعی که نقش پررنگی در همراهی موسوی برای ادامه آشوبها و گسترش دامنه آنها ایفا کرده، حتی از سوی رسانههای ضد ایرانی بیگانه با عنوان "آیتالله العظمی" یاد میشود تا بدین وسیله به سخنان و ادعاهای وی جنبه واقعی بخشیده شود.
ادعاهایی صانعی با درخواست موسوی و با تاکید بر "تقلب" کلید خورد اما پس از آنکه هیچ سند و دلیلی برای اثبات آن وجود نداشت، اکنون وارد فاز اتهامزنی و اهانت به نظام و منتخبان ملت ایران شده، به گونهای که دست از ادب و نزاکت و منطق شسته و بدون دلیل روی به فحاشی به بالاترین مقام اجرایی آورده است.
اما نکتهی روشنی که بعید است صانعی با توجه به ادعایش مبنی بر مرجع تقلید بودن از آن بیخبر باشد، مجازات شرعی و قانونی اتهامی است که او به احمدینژاد وارد ساخته است.
البته شاید او انتظار افشای این فحاشیها را به منتخب مردم ایران نداشته اما به هر روی با انتشار فیل صوتی چنین سخنانی هرگونه شکایتی از او مستوجب حد خواهد بود.
طبق قانون مجازات اسلامی هر کسی اتهامی را به شخص دیگری نسبت دهد و نتواند صحت این انتساب را ثابت کند، اگر مستوجب حد نباشد، به یک ماه تا یک سال حبس و تا ?? ضربه شلاق یا یکى از آنها حسب مورد محکوم خواهد شد.
اما ماجرای اظهارنظرهایی که شامل حدود و تعزیرات میشود، به شیخ یوسف خلاصه نمیشود.
مهدی کروبی نیز اخیرا در نامهای به هاشمی رفسنجانی بدون ذکر نام قربانیان و متجاوزان ادعایی و حتی یک سند، به صراحت مدعی تجاوز جنسی به زندانیان پسر و دختر شده بود که پس از تحقیق مسئولان کذب بودن آن آشکار شد.
به نظر می رسد اظهارات کروبی نیز همچون صانعی شامل این حکم اسلامی میشود چرا که "اگر کسی به یک مؤمن یا مؤمنه نسبت فحشا بدهد و نتواند آن را با 4 شاهد اثبات کند، اولاً این شخص گناهگار و فاسق است مگر اینکه توبه کند، ثانیاً باید 80 ضربه شلاق بخورد."
ادعایی مشابه آنچه کروبی عنوان کرد، پیش از انتخابات از سوی محمدباقر قالیباف نیز مطرح شد، تا حکم اسلامی مذکور او را هم در بر بگیرد.
شهردار تهران و کاندیدای بالقوه تمام انتخاباتها، در جمع ستادهای انتخاباتیاش به صراحت یکی از وزرای دولت نهم را بدون ذکر نام مشروبخوار، وزیر دیگر را دارای مفاسد و در نهایت مشایی، معاون وقت رئیس جمهور و همسرش را منافق خوانده بود.
این اظهارات قالیباف اگر چه از سوی شهرداری تهران مخدوش اعلام شد اما انتشار فایل صوتی آن در اینترنت شبهات را درباره انتساب این سخنان مجرمانه از بین برد.
در این میان احمدینژاد که در دوره چهارساله مسوولیتش در دولت نهم آماج حملات به ظاهر انتقادی قرار می گرفت، طی هفتههای پیش و پس از انتخابات هدف فحاشی و تهمتها شگفتآوری قرار گرفته است.
با این حال احمدی نژاد تاکنون موضع خاصی علیه سخنان مجرمانه صانعی اتخاذ نکرده و تاکنون حتی از حق خود برای انجام یک شکایت معمولی نیز گذشته است.
88/5/28
6:54 ع