85/11/23
2:58 ع
«...مأمور دارد از من فیلمبرداری میکند، میگوید این فقط برای ثبت در آرشیو وزارت است و کار خودمان. باور کنید هیچ استفاده دیگری ندارد.
... سردم است و انگار میلرزیدهام که مردی که کنار من نشسته است. رو به راننده میگوید: حاجی! بخاری را روشن میکنی؟ این بنده خدا سردش است.
بخاری را روشن میکند، میگوید حاجی من در ماشین خودم عادت دارم صندلی را بچسبانم به صندلی پشت. بعد رو به من میگوید فکر کنم صندلی را زیاد عقب دادهام، اگه جاتون تنگ هست صندلی را جلو بکشم. میگویم بله! جا تنگ است. صندلی خود را جلوتر میکشد.
... خواهش میکنم حجابتان را درست کنید.
... وارد خانه میشوند؛ میگویم تا پدر و مادرم به خانه نیایند، اجازه نمیدهم جایی را بازرسی کنید. اینجا خانه من نیست، مالکان خانه پدر مادر من هستند و هر چیزی که از خانه خارج شود، باید آنها ببینند. میگویند ما فقط اتاق شخصی شما را تفتیش میکنیم و کاری به سایر خانه نداریم. شما مالک وسایل شخصی خود هستید و نه پدر و مادرتان. باز میگویم اینجا خانه آنهاست نه من؛ باید آنها حضور داشته باشند. برادرم به هر دو زنگ زده است، گوشی را از او میگیرم و به پدرم میگویم برای بازداشت من آمدهاند و حالا هم میخواهند خانه را تفتیش کنند. میگویند به پدرتان اینطوری نگویید، هول میکنند و برای سلامت قلبشان خوب نیست.
... پدرم متن حکم جلب را کامل یادداشت میکند، مسئول عملیات مدام به پدر اصرار میکند که احتمالا سوءتفاهم است؛ زود حل میشود انشاءالله. قسم میخورد که محترمانه برخورد میشود، به پدر میگوید، خدا شاهده آقای سیفی از همان غذایی که ما میخوریم به خانم ها خواهند داد. باور کنید مأموران وزارت اطلاعات برخوردهای محترمانهای دارند...
... کولهپشتی لپتاپم را روی دوش میاندازم، دوربین دیجیتال، ضبط خبرنگاری، موبایل همه و همه را در کوله گذاشتهاند... .
... بند 209 تقریبا انتهای محوطه زندان اوین است، یک ساختمان مجزا. دم در یکی از آنها وارد ساختمان میشود و با یک چشمبند طوسی بیرون میآید و از من میخواهد چشمبند را به چشم بزنم. با لحن مودبانهای میگوید اینجا منطقهای حفاظت شده و امنیتی است خانم ...، همکاری کنید.
... زن دوباره در را باز میکند و برایم غذا میآورد؛ زرشک پلو با مرغ... بعد حدود یک ساعت در سلولم باز میشود، زن برایم یک پرتقال آورده است. لبخند بر لب تشکر میکنم، با مهربانی میگوید خواهش میکنم دختر جان... سلول سردی است...زن زندانبان میآید و میگوید وسایلم را برمیدارم تا من را به سلول دیگری ببرد. این یکی سلول همان اوایل راهروست و بسیار بزرگتر از سلول قبلی است؛ برایم دو پتو هم گذاشته است. با خنده میگوید پول پیش این اتاق خیلی بیشتر میشود ها... میگوید کاری داشتی در بزن و صدایم کن».
من از برادران گمنام خواهش میکنم اگر اینطوری است، من را هم بیایید بگیرید. فقط نامردی نکنید و شرایط زیر را مثل این خانم برای من هم رعایت کنید:
1ـ پیش از ورود من، بخاری اتومبیل روشن باشد لطفا.
2ـ صندلی جلو، زیاد عقب نباشد. عادت دارم پاهایم را دراز کنم.
3ـ همینطوری که با پدر این خانم مثل معلمی که میخواهد کودکی را به اردو ببرد، مؤدب و دلسوزانه و اطمینانبخش صحبت کردید، با پدر من هم رفتار کنید.
4ـ برای خانواده من قسم بخورید که با من مؤدبانه رفتار خواهید کرد و از همان غذایی که میخورید برای من خواهید آورد.
5ـ زرشکپلو و آبپرتقال بعدش فراموش نشود.
6ـ در طول چند دقیقهای که قرار است به من چشمبند بزنید، از چشمبند صورتی استفاده کنید، از طوسی زیاد خوشم نمیآید.
7ـ لبخند بزنید.
8ـ سلول بزرگ، گرم، تمیز و با دو تا پتو از قبل آماده باشد.
9ـ شوخیهای مؤدبانه و فرحبخش فراموش نشود.
10ـ یک یا دو تا ندیمه یا مستخدم به عنوان زندانبان من انتخاب کنید.
11ـ بعد از دو، سه روز که شهرتم عالمگیر شد و هزار و پانصد و بیست و سه تا سازمان بینالمللی و فعال حقوق بشر و دیدهبان و نهاد غیردولتی (از نوع آمریکایی و غیره) و وبلاگنویس، حمایت خودشان را از من و دوستانم اعلام کردند و کاندیدای هفده جایزه بینالمللی شدم، رهایم کنید تا به وبلاگنویسی و سایر فعالیتهایم بپردازم.
تذکر: هفت شرط از یازده شرط بالا هم اگر رعایت شوند، باز هم خوشحال میشوم دستگیرم کنید.
تذکر مهم: شرط آبپرتقال و زرشکپلو قابل تغییر نیست، مگر به آب آناناس و ژیگو.
85/11/23
2:57 ع
از دانشمندان پزشکی در صحن مجلس تقدیر شد ولی حداد عادل برای آنان سنگ تمام گذاشت.
حداد: حالا همه به افتخارشون ... آ... کف ...
لنکرانی: آقای دکتر ... دیگه از این بیشتر شرمندهمون نکنین.
البته امروز مجلس کلا روز پرکاری را گذراند.
ـ یه بار دیگه اگه بوی پیاز داغ توی مجلس بلند بشه، مسئولش شمایید ها!
ناطق سپس افزود: خب حالا که هیشکی براش مهم نیست من چی میخوام بگم، اجازه بدید یه SMS توپ براتون بخونم: یه روز یه ...
کنفرانس مطبوعاتی وزیران امور خارجه هند و ایران برگزار شد.
متکی: تحت تأثیر تهدیدهای آمریکا قرار نگرفتن فقط اینقدر [...](1) میخواد که دوستان هندی قول دادهاند فراهم کنند.
قرارداد اجرای پروژه LNG امروز بین طرف ایرانی و کرهای امضا شد.
انواع خنده: لبخند، نیشخند، ریشخند.
از جدیدترین فیلم مسعود دهنمکی در جشنواره فجر استقبال شد.
ـ اصولا یه چند وقتیه به این نتیجه رسیدم کتاب خوندن و قهوه خوردن و فیلم ساختن بهتر از شلمچه نوشتن و فشار دادنه... .
تا سردبیر «بازتاب» نیامده و به خاطر انتشار تصاویر منافی عفت من را توبیخ نکرده، این دو شهروند پمپئی ایتالیا را که در حالات خاصی فسیل شدهاند، ببینید.
مرد: عزیزم ... یه بار دیر اومدم خونه ... شیش هزار ساله تو این حالت نگهم داشتی ... میشه بسه؟
پانویس
1ـ متن ناخواناست. احتمالا کلمه «مایه» یا چیزی توی این مایهها بود است ـ م.ف
85/11/18
10:6 ص
85/11/18
9:44 ص
با این حال، مایه نصرت ارض و سماء، حاجمنصور ارضی نشان داد بیدی نیست که با این فقدان باد نتواند بلرزد و به طریق معروف مختصر گیری به هاشمی رفسنجانی (آقاجان فائزه اینا) داد. منتها چون این بار صبیه محترمه نه آدامس میجود و نه شلوار جین میپوشد و نه قرار است چادر رنگی بپوشد و نه مدافع دوچرخهسواری بانوان است و ـ از همه مهمتر! ـ کاندیدای نمایندگی هم نیست؛ حاجمنصور صاف خود حاجآقا را نشانه گرفت و ضمن مختصری تخریب، وعده افشاگری درباره بدکاریهای هاشمی رفسنجانی در مجالس بعدیاش را داد. و خلاصه همه چیز آماده افشاگریهای ارضی بود که گویا از طرف یاران حاج اکبر توجیهات لازم برای حاج منصور ارسال شد که البته منجر به لکنت زبان نوحهخوان معروف پایتخت گردید.
یک منبع آگاه که خواست نامش فاش شود، ولی عمرا من این کار را بکنم؛ در مورد توجیهات یادشده گفت: «این توجیهات در مورد حدود و وظایف نوحهخوانی بود و لکنت زبان ایشان ارتباطی با این توجیهات ندارد»، و یک منبع دیگر ابراز داشت، در همین زمینه یکی از دور و بریهای حاج محسن به حاج منصور گفته است: «با این نگیر حاجی ... جدیدا شوخی سرش نمیشه... یه وخ میبینی یه نامهای چیزی منتشر کرد و زد دکور هرچی نوحهخونه رو پایین آورد ها!»
با این حال من فکر میکنم کار حاج منصور و دیگر مداحان که همانا دخالت در امور سیاسی و قضائی و امنیتی و اطلاعاتی باشد، طبیعی است و دور از انتظار نیست.
نه... خداوکیلی در مملکتی که رئیس کل بانک مرکزیاش نوحه بسازد، وزیر اطلاعاتش قاضی باشد، وزیر کشورش اطلاعاتی بوده باشد، رئیس گروه گفتمانش(!) فیلمساز بشود، وزیر فرهنگش از «برادران» باشد، مدیر صنایع سیمانش بزرگترین شرکت مطبوعاتی را در دست بگیرد، وزیر علومش داستان تخیلی تعریف کند و... آیا نباید نوحهخوانها در امور سیاسی و قضائی و اطلاعاتی نظر بدهند؟ پس عدالت کجا رفته؟!
85/11/18
9:39 ص
دهکده کوچک نوفل لوشاتو، واقع در30 کیلومتری پاریس، روزگاری صدر اخبار جهان بود. در مهر ماه سال 57، زمانی که امام خمینی برای هدایت انقلاب اسلامی، تصمیم به خروج از عراق گرفت، دولت کویت با ورود ایشان مخالفت کرد و امام، ناچار راهی کشور فرانسه شد، چراکه در آن زمان، ایرانیها و فرانسویها متقابلا بدون ویزا میتوانستند سه ماه به کشور میزبان رفتوآمد داشته باشند. برای همین، امام هم بدون تقاضای ویزا، عازم فرانسه شد و این کشور هم با اقامت ایشان در دهکدهای کوچک در حومه پاریس مخالفتی نکرد.
امام از 12 مهر ماه تا 11 بهمن سال 57 در خانهای کوچک از این دهکده، انقلاب اسلامی را در ایران هدایت میکرد و در این مدت، این دهکده پذیرای هزاران نفر از یاران امام از چهار گوشه جهان بود؛ گوشها و قلبهای میلیونها ایرانی در این مدت، متوجه نوفللوشاتو بود تا این که امام تصمیم گرفت این محل را ترک کرده در کنار مردم باشد و بهاین ترتیب، به هنگام ترک نوفللوشاتو در اعلامیهای با تشکر از مردم این دهکده، چنین گفت:
حال که پس از چهار ماه توقف پر حادثه در خاک فرانسه، میخواهم برای خدمت به وطنم اینجا را ترک کنم، لازم میدانم دولت فرانسه، که وسایل امنیت و آزادی بیان را برای اینجانب فراهم آوردند و از اهالی محترم که با حسن انسان دوستی، علاقه خود را به آزادی و استقلال کشور ایران اظهار داشتند، تشکر کنم. امید است مهماننوازی دولت و ملت فرانسه و حس آزادیخواهی آنان را فراموش نکنم و از زحماتی که به همسایگان و اهالی نوفل لوشاتو دادم، معذرت میخواهم، امید است احترامات اینجانب را بپذیرید.
محل اقامت امام در نوفل لوشاتو تا مدتی پس از استقرار جمهوری اسلامی در ایران، محل زیارت دوستداران انقلاب بود و داشت میرفت که این محل برای ایرانیها و غیر ایرانیها به نمادی از مبارزه تبدیل شود. یک سال پس از پیروزی انقلاب، دشمنان جمهوری اسلامی با کینه خاصی، خانه کوچک محل اقامت رهبر کبیر انقلاب اسلامی را با دینامیت منفجر کرده و تلی از خاک بر جای گذاشتند، اما به رغم این کینهتوزی، هر ساله در روزهای دهه فجر، ایرانیان و دوستداران انقلاب اسلامی در این مکان تجمع کرده، یاد روزهای پرشور حضور امام در این مکان را زنده میکنند.
امسال در روز آفتابی یکشنبه، همچون سالهای گذشته، ایرانیان مقیم پاریس، دانشجویان و طرفداران انقلاب اسلامی با خانواده، چند ساعتی در این مکان گرد هم آمدند. در برنامه امسال که دانشجویان مسلمان مقیم پاریس، مجری آن بودند، یاد فعالیتهای دانشجویان خارج کشور را در زمان حضور امام در این دیار گرامی داشتند.
برنامه امسال با قرائت قرآن آغاز شد و در پی آن، نونهالان جمهوری اسلامی مشغول به تحصیل در مجتمع سعدی با خواندن سرود خمینی ای امام، فضا را به سال 57 تبدیل کردند. پس از ایراد سخنرانی و شعرخوانی درباره امام و انقلاب، پایانبخش برنامه، دعای فرج حضرت حجت(عج) بود.
هر ساله پرسشی که به ذهن بازدیدکنندگان از این مکان به وجود میآید، این است که چرا مسئولان برای بازسازی این خانه کوچک کاری نمیکنند؟ مسئولان هم بنا به روال همیشگی، وعدههای بیهوده داده و اظهار میکنند که برنامههایی برای بازسازی این بنا بر پایه عکسهای بر جای مانده از آن به وسیله نخبگان عمرانی در دست اجراست و حتی ماکت آن تهیه شده است و به زودی کار آن آغاز خواهد شد، ولی تا سال بعدی، تنها چند روز به روزهای دهه فجر باقی مانده، چند کارگر را برای جمعآوری علفهای هرز میفرستند و این زمین متروک به مدت چند ساعت تمیز شده و از میهمانان پذیرایی میشود.
تا یک دهه قبل، بهانه این بود که مالکیت این زمین متعلق به مهندس موسوی و ظاهرا شریک است و باید رضایت وی به دست آید. از ده سال پیش، وی مالکیت این زمین را به جمهوری اسلامی هدیه کرد و مسئولان دیگر این بهانه را از دست دادند. پس از آن، این بهانه بود که شهردار با بازسازی آن مخالفت میکند که این بهانه هم با توجه به قوانین شهری در فرانسه نمیتواند پذیرفته شود.
معمولا در همه کشورها، در اماکنی که بخشی از تاریخ آن کشور در آن رقم خورده و یا محل سکونت متعلق به یکی از بزرگان آن کشور، همه تلاششان را به کار میبرند تا این گونه اماکن به عنوان یادواره از شخص و یا واقعه، حفظ شود، چراکه با دیدن این گونه اماکن، یاد شخصیت یا رخداد گذشته برای نسل حاضر و آتی زنده میشود.
در کشور فرانسه، محل اقامت بیشتر شخصیتهای مشهور به موزه تبدیل شده و از آنها نگهداری دقیق میشود؛ خانه ویکتور هوگو و ژنرال دوگل را همه میشناسند و سالانه هزاران نفر از آنجا دیدن میکنند،حتی تخت و میز آنان نگهداری میشود.
در همین زمینه، بیست سال پیش، «کلود فراسوان»، خواننده مشهور فرانسوی در حمام بر اثر حادثهای جان باخت. این خواننده که بیشتر ترانههای کوچه بازاری میخواند، در میان مردم محبوبیتی خاص پیدا کرده بود، به همین دلیل منزل و تمام ابزاری که وی ـ چه در زندگی شخصی و چه در زندگی هنری ـ از آن استفاده کرده بود، در محل زندگی وی جمعآوری و منزلش به موزه تبدیل شد.
حال چگونه است که منزل کوچک محل اقامت بنیانگذار جمهوری اسلامی، که از آنجا نه تنها سرنوشت ایران رقم خورد، بلکه تحولی در جهان پدید آمد، سالهاست به صورت زمینی متروک درآمده است؟
در سالهای اخیر، محل فروش بلیط هواپیمایی جمهوری اسلامی در شانزهلیزه پاریس، شاهد تغییر دکوراسیون بود. در این محل، روی یکی از دیوارها نقاشی بزرگی بود که در آن، امام و مردم در پی ایشان بودند. در این بلوار بینالمللی که سالانه پذیرای میلیونها گردشکر از چهار گوشه جهان است، امکان نداشت کسی گذر کند و این تصویر را نبیند. حال شرکت هواپیمایی با هزینه کلان و به بهانه تغییر دکوراسیون، این تصویر بزرگ را برداشت و به جای آن چند تابلو تبلیغاتی گذاشته است. این در حالی است که همگان میدانند مشتریان هواپیمایی غالبا ایرانی هستند و بیشتر به خاطر قیمت مناسب بلیطها به این دفتر مراجعه میکنند و با بود و نبود این عکس، به تعداد مشتریان افزود نشد.
نمونه دیگر کارهای بازسازی جمهوری اسلامی در پاریس، بازسازی کنسولگری کشورمان در این کشور است که این کار در دو مرحله با هزینههای بالا در کنسولی جمهوری اسلامی و در فاصله دو سال انجام شد. حال با همه احوال، این پرسش هنوز باقی است که چرا هیج ارادهای برای بازسازی خانه کوچک محل اقامت بنیانگذار جمهوری اسلامی به چشم نمیخورد؟
ایمانی ـ خبرنگار «بازتاب» در پاریس
85/11/13
12:46 ع
خروج بخش قابل توجهی از فیلمها و تصاویر روزهای پیروزی انقلاب از حالت «محرمانه» و آرشیوهای خاکخورده و نمایش آنها در سیمای جمهوری اسلامی با استقبال گسترده مردم روبهرو شده است.
به گزارش خبرنگار «بازتاب»، این روند در دوره مدیریت ضرغامی آغاز شده و به تازگی با ایجاد بخش مستند در واحد مرکزی خبر، پیگیری شده است؛ اما مردم با استقبال از نمایش فیلمهای یادشده، این پرسش را مطرح میکنند که چرا تاکنون نسبت به پخش آنها اقدام نمیشد؟
شب گذشته نیز در آستانه بیستوهشتمین سالروز ورود امام خمینی(ره) به میهن، بخشی از این فیلمها و زوایای جالب و ناگفته ورود بنیانگذار جمهوری اسلامی به نمایش درآمد.
متن یکی از این گزارشها که در چند بخش خبری پخش شد، به این شرح است:
در سیام دی ماه 57 از دهکده «نوفل لوشاتو» فرانسه خبر مهمی در سراسر دنیا منتشر شد: آیتالله خمینی پس از پانزده سال تبعید، به ایران بازمیگردد.
امام در صبح یکشنبه، اول بهمن، تمامی حاضران در این دهکده را دور خود جمع کردند و ضمن حلالیت از تک تک آنان، به ویژه از مهماننوازی اهالی این روستا تشکر کردند.
با صدای امام: در این مدت که من موجب زحمت آنها شدم هم تشکر کنم و هم عذر میخواهم.
طبق برنامه قرار بود امام صبح جمعه ششم بهمن به ایران بازگردند ولی بختیار با بستن فرودگاه مانع ورود امام شد.
با صدای امام: دولت خائن از این امر مانع شد و همه فرودگاههای ایران را بست و من پس از باز شدن فرودگاهها بلافاصله خواهم رفت.
به دنبال خبر بسته شدن فرودگاه تظاهرات بر ضد بختیار در سراسر ایران اوج گرفت تا اینکه او در نهم بهمن مجبور شد فرودگاههای سراسر کشور را باز کند.
با صدای بختیار: هر وقت خواستند بیایند میتوانند تشریف بیاورند ولی تشریف آوردن ایشان یا هر کسی نباید به این شرط باشد که بنده استعفا بدهم و از پست قانونی و از سنگر قانونی جدا بشوم.
در همین ایام در پاریس دفتر ایران ایر و سفارت ایران در فرانسه به دست دانشجویان انقلابی درآمد.
امام سرانجام بعدازظهر 11 بهمن از نوفل لوشاتو به پاریس رفتند و بوئینگ 747 هواپیمایی فرانسه ساعت 5/3 دوازدهم بهمن به سمت تهران حرکت کرد.
در داخل هواپیما 100 خبرنگار و فیلمبردار همراه امام حضور داشتند که همگی انها با امام عکس یادگاری گرفتند.
آرامش ایشان تا رسیدن به تهران آنگونه بود که حتی نماز شب امام هم در داخل هواپیما ترک نشد.
اما در فرودگاه مهرآباد از نخستین ساعات صبح پنجشنبه 12 بهمن همه اقشار آمده بودند؛ یاران امام هم همانانی که از آغاز نهضت او را یاری کرده بود آمده بودند.
ساعت 33/9 دقیقه هواپیما به زمین نشست و آقای پسندیده برادر امام و آقای مطهری برای خیر مقدم به امام داخل هواپیما شدند امام برای احترام به برادر بزرگتر خود از آیتالله پسندیده خواستند تا ایشان ابتدا پایین روند آن لحظه فراموش نشدنی فرا رسید.
در سالن فرودگاه یکی از جوانان متن خوشامدگویی به رهبر انقلاب را که آقای مطهری آن را نوشته بود قرائت کرد، سخنرانی امام در فرودگاه چند دقیقهای طول کشید و حالا جمعیت مشتاق امام در خیابانها و بهشت زهرا بودند که برای دیدن خمینی لحظهشماری میکردند.
هفتاد هزار بازوبند برای انتظامات مسیر عبور امام تدارک دیده شده بود.
اطراف میدان راهآهن زیباتر از محلههای دیگر برای ورود امام آذینبندی شده بود.
خودرو حامل امام از درب شرقی وارد بهشت زهرای تهران شد ولی به دلیل ازدحام جمعیت دیگر نمی توانست حرکتی داشته باشد.
یاد شهیدان مطهری و صدوقی بخیر.
آن روز وقتی خبر خراب شدن ماشین امام را در بهشت زهرا شنیدند خیلی نگران شده بودند.
با صدای شهید صدوقی: اگر به ایشان علاقه دارید هر چه زودتر راه را باز بگذارید تا ایشان به این محل برسند.
با صدای شهید مطهری: اولین وظیفه شرعی ما حفظ جان آیتالله است. سلامت آقا در خطر است.
هلیکوپتر در 100 متری ماشین به کمک آمد و امام به آن منتقل شدند. در این فاصله راننده خودرو امام به دلیل فشار جمعیت بیهوش شد.
هلیکوپتر بالای قطعه 17 بهشت زهرا فرود آمد.
با پایان مراسم بهشت زهرا امام به اتفاق حاج احمد آقا و آقای ناطق به منزل یکی از دوستان قدیمی خود میروند و شامگاه 12 بهمن عازم مدرسه رفاه میشوند.