87/9/27
8:25 ع
87/9/25
11:24 ع
اول قرار بود کمک های غذایی و دارویی ایران از طریق زمینی و از راه مصر
به مردم غزه برسد. با این حال، دولتمردان قاهره که گویا گریه های کودکان
فلسطینی، سرمست شان می کند، مانع از این کار شدند؛ آنها مدت هاست که
پاهایشان را در یک کفش کرده اند که الا و بلا نمی گذاریم هیچ غذایی به
مردم و هیچ دارویی به بیماران غزه برسد.
مصری
ها، همچنین در ماه های اخیر، ماموران امنیتی خود را موظف کرده اند با دقت
بیشتری مرز مشترک خود با غزه و به ویژه تونل های زیرزمینی را کنترل کنند
تا مبادا شیرخشکی، برنجی، نانی و یا سرم و قرصی به دست محاصره شدگان
فلسطینی برسد. گواینکه "مبارک" جانشین همان جمال عبدالناصری نیست که
روزگاری برای همین مردم می جنگید و پس از شکست در مقابل دشمن مشترک مردم
فلسطین و مصر از غصه دق کرد.
اینک پس از مخالفت قاهره با ارسال کمک های ایران به مردم غزه از طریق
زمین، سازمان هلال احمر ایران، مواد غذایی و دارویی را بار کشتی کرده است
تا در سواحل غزه، لنگر بیاندازد و مرهمی باشد بر زخم های بخشی از همان
"بنی آدم" سعدی که "اعضای یک پیکرند".
با این حال، رسانه های غربی و اسراییلی، شاید برای آنکه سران ساکت عرب،
شرمنده این حرکت ایران در مقابل ملت هایشان نشوند، جنجال تبلیغاتی به راه
انداخته اند که ایرانی ها از این کارشان نیت سوء دارند و می خواهند خود را
تبلیغ کنند و سخنانی از این دست!
قطعا برخی سران عرب که این سالها،
کشته شدن همزبانان و هم دینان فلسطینی آنها، برایشان عادی شده است، دوست
ندارند ایران شیعه و غیرعرب، پیشتاز کمک به مردم مظلوم و تحت محاصره غزه
باشد. از این رو، آنها نیز در همراهی غربی ها و اسراییلی ها در تبلیغاتی
جلوه دادن حرکت ایران در اعزام کشتی به غزه، همنوا و همداستان هستند ولی
اگر حتی یک ذره غیرت هنوز در اعماق وجود آنها باقی مانده باشد، می توانند
به روش دیگری اقدام ایران را تحت الشعاع قرار دهند: "آنها نیز همانند
ایرانی ها، کشتی های خود را به سواحل غزه اعزام کنند."
تصور کنید که اگر هر کشور اسلامی فقط یک کشتی کمک بشردوستانه به غزه
بفرستد (و کشورهای فاقد ساحل از امکانات کشورهای ساحلی اسلامی بهره
بگیرند) در آن صورت در کوتاه مدت، ده ها کشتی با پرچم های اسلامی در سواحل
غزه لنگر خواهند انداخت و اگر چنین اقدامی شکل بگیرد هزینه مقابله با این
حرکت جمعی برای اسراییلی ها بسیار گزاف تر از مقابله با یک کشتی ایرانی
خواهد شد.
در آن صورت است که قدرت واقعی جهان اسلام، در قالبی کاملا مسالمت آمیز
و انسانی نمایان خواهد شد و دیگر جایی برای شانتاژهایی از این دست که
ایران می خواهد برای خود تبلیغات کند، محلی از اعراب نخواهد داشت.
"انتفاضه کشتی ها"، اگر برای کمک به مردم مظلوم فلسطینی باشد، نه
اقدامی سیاسی جهت حمایت از دولت حماس، باعث خواهد شد هم موافقان حماس و هم
مخالفان آن در جهان اسلام به این حرکت جمعی بپیوندند و فارغ از سیاست بازی
های مشمئز کننده کنونی، قطره اشکی از چشم کودکی پاک کنند که نه می داند تل
آویو کجاست، نه می داند حماس چیست و نه از کاخ سفید و حسنی مبارک نامی
شنیده است. او حتی عروسک و اسباب بازی هم نمی خواهد، بلکه غذایی می خواهد
برای زنده ماندن و آرامشی، شاید برای لبخند زدن.
87/9/25
11:19 ع
زایران ایرانی که بسیاری از آنها را سالخوردگان تشکیل می دادند، در
حالی در سالن های فرودگاه جده، معطل و سرگردان بودند که حتی صندلی هم به
اندازه کافی در آنجا وجود نداشت تا لااقل بتوانند بر روی آن بنشینند.
این در حالی است که حاجیان کشورهای دیگر- آن طور که رادیو ایران به نقل
از یکی از مسوولان کاروان های حجاج نقل می کرد- با احترام و طبق برنامه،
سوار هواپیماهایشان می شدند و به کشورهایشان باز می گشتند.
البته این "برادران مجاهد مسلمان" در بیانیه شان توضیح ندادند که کجای
حمله شبانه به یک دفتر غیرنظامی، آن هم در مرکز تهران "مجاهدت" است و
البته این را هم نگفتند که از کی تاکنون، اقدامات خودسرانه برخی گروه های
غیرقانونی، "الهی" است تا کوکتل مولوتف های آنان نیز "آتش قهر الهی" باشد؟!
ولی به هر حال، آنان این حماقت را مرتکب شدند و به دفتری که مطابق
قوانین جمهوری اسلامی ایران در پایتخت ایران مشغول فعالیت قانونی بوده است
حمله کردند تا مثلا به خیال خام خود از مردم فلسطین حمایت کرده باشند(!) و
87/9/25
10:56 ع
جرج بوش در آخرین مأموریت منطقه ای خود در حالی عراق و
افغانستان را ترک گفت که بدون دستیابی به هرگونه پیروزی شفافی، با یک جنبش
کفش روبرو شده است.
برای مشاهده
به گزارش رجانیوز به نقل از آسوشیتدپرس، مراسم امضای
توافقنامه در عراق در حالی برگزار شد که خبرنگار عراقی با پرتاب لنگه کفش
های خود این هشدار را به بوش داد که "این لنگه کفش ها از طرف یتیمان و
تمامی کشته شدگان جنگ است."
بوش درست 37 روز مانده تا واگذاری سکان جنگ به جانشین
خود یعنی باراک اوباما که قول داده است آن را به پایان برساند و نیروهای
امریکایی را تا پایان 2011 از عراق خارج کند، به این کشور سفر کرد.
بوش در سخنرانی خود گفت: جنگ تمام نشده است ولی در مسیری قرار گرفته که رو به پیروزی است.
بوش بعد از عراق، در تاریکی و سرمای شب وارد افغانستان
شد و در منطقه ای که در کنترل نظامیان امریکاست، با آنها ملاقات کرد. وی
در آنجا خطاب به سربازان اعلام کرد افغانستان بطور دراماتیک با 8 سال قبل
خود بسیار تغییر کرده است.
اما پخش فیلم صحنه پرتاب لنگ کفش خبر نگار عراقی و
جمله وی خطاب به بوش که گفت: "ای سگ، این آخرین بوسه توست"، بوش را به
دردسر انداخته است. اغلب مطبوعات دنیا، تیتر یک خود را به این خبر اختصاص
داده اند و شبکه های تلویزیونی نیز بارها این خبر و تصاویر مرتبط با آن را
پخش کرده اند.
پرتاب کفش در فرهنگ عراقی ها نشان دهنده انزجارو نشان
دهنده اهانت به شمار می رود. عراقی ها پس از سقوط صدام در سال 2003، با
پرتاب لنگه کفش های خود به سوی مجسمه صدام نفرت خود را نسبت به وی نشان
دادند.
متعاقب پرتاب این لنگه کفش ها، در بغداد جمع زیادی از
مردم و طرفداران مقتدی صدر در تظاهراتی، عراقی ها را به مقابله با بوش
تشویق می کنند ومردم نیز خواهان آزاد شدن خبرنگاری هستند که با شهامت به
سمت بوش لنگه کفش پرتاب کرده است. تاکنون، هزاران تن ازمردم با سر دادن
شعار "بوش، بوش، خوب گوش کن: لنگ کفش ها بر سرت باد"، به خیابان ها ریخته
اند و نوعی "جنبش کفش" در عراق به راه افتاده است.
در حال حاضر منتظر الزیدی خبرنگار شبکه البغدادیه، بازداشت شده و مورد بازجویی قرار گرفته است. الزیدی خبرنگار شیعی است.
به گزارش رجانیوز، اما پس از آنکه بوش بلافاصله پس از
این رخداد با CNN گفتگو کرد و اظهار داشت این خبرنگار قصد داشته با این
کار خود را مشهور کند، رسانه های غربی نیز موجی از شایعه سازی را علیه وی
ترتیب داده اند، به طوری که آسوشیتدپرس در ادامه گزارش خود می نویسد: گفته
می شود که احتمالاً این خبرنگار از مواد مخدر و یا الکل استفاده کرده است.
این خبرگزاری در ادامه می افزاید: بنا بر گفته عبد
الباری اتوان، مدیرمسئول روزنامه القدس العربی، "پرتاب لنگه کفش به سوی
بوش نشان دهنده پایانی است بر همه جنایتکاران جنگی."
در خلال حضور بوش در پایتخت افغانستان در کابل، سخنگوی
کرزای از خبرنگاران خواست که بوش را با لقب "جناب آقای بوش" خطاب کنند که
این امر از سوی بعضی از خبرنگاران رعایت نشد.
بعد از پرتاب کفش توسط خبر نگار عراقی بطرف بوش، دانا پرینو سخنگوی کاخ سفید، یکی از چشمانش به علت برخورد با میکروفن زخمی شد.
بوش پس از این حادثه اعلام کرد که این یک حادثه بسیار عادی است.
87/9/24
7:19 ص
87/9/18
11:53 ع
87/9/17
9:43 ع
1ـ ستایش حق تعالی:
ستایش
سزاوار خداوندی است که کس نتواند از فرمان قضایش سرپیچد و مانعی نیست که
وی را از اعطای عطایا، باز دارد. و صنعت هیچ صنعتگری بپای صنعت او نرسد.
بخشنده بیدریغ است. اوست که بدایع خلقت را بسرشت و صنایع گوناگون وجود را
با حکمت خویش استوار ساخت.......
2ـ تجدید عهد و میثاق با خدا:
پروردگارا
بسوی تو روی آورم. و به ربوبیت تو گواهی دهم. و اعتراف کنم که تو تربیت
کننده و پرورنده منی. و بازگشتم بسوی توست. مرا با نعمت آغاز فرمودی قبل
از اینکه چیز قابل ذکری باشم.......
3ـ خود شناسی:
و
قبل از هدایت مرا با صنع زیبایت مورد رأفت و نعمتهای بیکرانت قرار دادی.
آفرینشم را از قطره آبی روان پدید آوردی. و در تاریکیهای سه گانه جنینی
سکونتم دادی: میان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرینش خویش نگرداندی و
هیچیک از امورم را بخودم وا نگذاشتی........
4ـ راز آفرینش انسان:
ولی
مرا برای هدفی عالی یعنی هدایت (و رسیدن به کمال) موجودی کامل و سالم
بدنیا آوردی. و در آن هنگام که کودکی خردسال در گهواره بودم، از حوادث
حفظ کردی. و مرا از شیر شیرین و گوارا تغذیه نمودی. و دلهای پرستاران را
بجانب من معطوف داشتی. و با محبت مادران به من گرمی و فروغ بخشیدی........
5ـ تربیت انسان در دانشگاه الهی:
تا
اینکه با گوهر سخن مرا ناطق و گویا ساختی. و نعمتهای بیکرانت را بر من
تمام کردی. و سال به سال بر رشد و تربیت من افزودی. تا اینکه فطرت و
سرنوشتم، به کمال انسانی رسید. و از نظر توان اعتدال یافت. حجتت را بر من
تمام کردی که معرفت و شناختت را به من الهام فرمودی.......
6ـ نعمتهای خداوند:
آری
این لطف تو بود که از خاک پاک عنصر مرا بیافریدی. و راضی نشدی ای خدایم که
نعمتی را از من دریغ داری. بلکه مرا از انواع وسائل زندگی برخوردار ساختی.
با اقدام عظیم و مرحمت بیکرانت بر من. و باحسان عمیم خود نسبت به من، تا
اینکه همه نعماتت را درباره من تکمیل فرمودی......
7ـ شهادت به بیکرانی نعمت های الهی:
الهی! من به حقیقت ایمانم، گواهی دهم. و نیز به تصمیمات متیقن خود و به توحید صریح و خالصم
و به باطن نادیدنی نهادم. و پیوستهای جریان نور دیده ام. و خطوط ترسیم شده بر صفحه پیشانی ام، و روزنه های تنفسی ام، و نرمه های تیغه بینی ام. و آوازگیرهای پرده گوشم و آنچه در درون لبهای من پنهان است......
8ـ ناتوانی بشر از بجا آوردن شکر الهی:
گواهی می دهم ای پروردگار که اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بکوشم تا شکر یکی از نعمات تو بجا آورم،
نتوانم مگر باز هم توفیق تو رفیقم شود، که آن خود مزید نعمت و مستوجب شکر دیگر، و ستایش جدید و ریشه دار باشد...........
9ـ ستایش خدای یگانه:
معهذا من با تمام جد و جهد و توش و توانم تا آنجا. که وسعم می رسد با ایمان و یقین قلبی گواهی می دهم. و اظهار می دارم:
حمد و ستایش خدایی را که فرزندی ندارد تا میراث برش
باشد. و در فرمانروایی نه شریکی دارد تا با وی در آفرینش بر
ضدیت برخیزد و نه دستیاری دارد تا در ساختن جهان به وی کمک دهد.....
10ـ خواسته های یک انسان متعالی:
خداوندا،
چنان کن که از تو بیم داشته باشم، آنچنان که گویی تو را می بینم و مرا با
تقوایت رستگار کن! اما بخاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر کن که
سرنوشت من به خیر و صلاح من باشد. و در تقدیراتت خیر و برکت بمن عطا فرما!
11ـ سپاس به تربیت های الهی:
خداوندا! ستایش از آن تست که مرا آفریدی. و مرا شنوا و بینا گرداندی! و ستایش سزاوار تست که مرا بیافریدی و خلقتم را نیکو
بیاراستی. بخاطر لطفی که به من داشتی والا......
12ـ نیازهای تربیتی از خدا:
و مرا بر مشکلات روزگار، و کشمکش شبها و روزها یاری فرمای! و مرا از رنجهای این جهان و محنتهای آن
جهان نجات بده و از شر بدیهایی که ستمکاران در زمین می کنند نگاه
بدار.............
13ـ شکایت به پیشگاه خداوند:
خدایا! مرا به که وا می گذاری؟ آیا به خویشاوندی که پیوند خویشاوندی را
خواهد گسست؟ یا به بیگانه که بر من بر آشفتد؟ یا به کسانیکه مرا به استضعاف و استثمار
کشانند؟ در صورتیکه تو پروردگار من و مالک سرنوشت
منی؟
14ـ ای مربی پیامبران و فرستنده کتب
آسمانی:
ای خدای من و ای خدای پدران من! ابراهیم، اسماعیل، اسحق و یعقوب، و ای
پروردگار جبرئیل، مکائیل و اسرائیل. و ای تربیت کننده محمد، خاتم پیامبران و
فرزندان برگزیده اش. ای فرو فرستنده تورات، انجیل زبور و
فرقان......
15ـ تو پناهگاه منی:
تو پناهگاه منی، بهنگامی که راهها با همه
وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخنای زمین بر من
تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اکنون جزء هلاک
شدگان بودم. و تو مرا از خطاهایم باز می داری. و اگر پرده پوشی تو نبود از رسوایان
بودم.
87/9/17
9:38 ع
دل در
امروز روز
نهم ذیحجه روز عرفه است، روزی که زائران
زائران در روز نهم ذیحجه، روز عرفه، آداب و
صحرای عرفات در 21 کیلومتری شمال مکه واقع
در این روز حجاج بیت الله الحرام استغفار می
زائران پس از ادای نماز ظهر و عصر در عرفات
زائران خانه خدا 10 ذیحجه بار دیگر به منی
رمی جمرات را طی سه روز متوالی (ایام
جوشش ناب عرفه،
وضو می گیرد و در صحرای تفتیده
عرفات،
جاری می شود. آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است. لب ها ترنم با طراوت
دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل،
بیقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است. پنجره باران خورده
چشم ها از ضریح اجابت، تصویر می دهد و این صحرای عرفات است که با کلمات
روحبخش دعای امام حسین (ع) و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می
کند. اشک و زمزمه ما را نیز بپذیر، ای خدای عرفه.
سپیده دم صبح راهی عرفات شدند تا در جوی مملو از ایمان، خشوع و خضوع
استغفار کرده و ارکان اصلی حج را به جا آورند.
رسوم و مناسک دینی خود را به جا میآورند و خود را برای دیگر اعمال این
ایام آماده میکنند. روزی که صدها هزار زائر خانه خدا به عرفات رفتهاند و
در این روز بزرگ به درگاه خداوند متعال تضرع میکنند، روزی که آنها خواستار
تقرب به درگاه احدیت هستند. روزی که خواهان بخشش گناهان و تولدی
دوبارهاند. در این روز خدا دینش را کامل کرده و نعمتش را تمام.
شده و تپه کوچکی است که حدود 250 متر از سطح دریا بالاتر و کوهها آن را
احاطه کرده اند.
کنند و پاک و عاری از هر گناه می شوند، همچون کودکی که تازه زاده شده است.
در این روز صدای دعا و انابه بنده به درگاه احدیت قطع نمی شود و استغاثه
بنده از پروردگارش تا عرش می رود.
مانند سنت پیامبر اکرم (ص) رو به قبله ایستاده، تا زمان غروب خورشید این
حالت را حفظ ، به دعا خوانی خود ادامه می دهند و به تفکر و تأمل در اعمال
خود پرداخته و توبه و انابه سر می دهند. آنها پس از وقوف در عرفات از طلوع
خورشید تا غروب، به سوی مزدلفه برای شب زنده داری رفته و در آنجا بیتوته می
کنند و به عبادت و راز و نیاز می پردازند. آنها نماز مغرب و عشا را در
مزدلفه به جا می آورند و تا صبح فردا (عید قربان) شب زنده داری کرده
و به دعا و مناجات می پردازند.
باز می گردند تا قربانی کنند، رمی جمرات و مراسم عید قربان را برگزار کنند
تا حج آنها کامل شده و نام حاجی را بر خود نهند.
تشریق) انجام میدهند. در نیمههای شب ضعیفان، زنان، پیران و بیماران
آنگونه که پیامبر اکرم(ص) به این گروه اجازه داده بود، رمی جمرات را به جا
میآورند و بقیه تا صبح فردا صبر کرده و دعا میخوانند و به عبادت
میپردازند. سپس مناسک حج به پایان میرسد و به منظور طواف افاضه و خارج
شدن از احرام به مکه میروند.
وجه تسمیه
آنرا چنین گفته
اند که جبرائیل علیه
السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم می
آموخت، چون به
عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد
آری، لذا به این نام خوانده شد.
و نیز گفته اند سبب آن این است که
مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف
میکنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی
میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی
و تحمل است.
حضرت آدم (ع) در عرفات:
فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه
کَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحیمْ
آدم از پروردگارش کلماتی دریافت
داشت و با آن بسوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر
مهربان است.
طبق روایت امام صادق(ع)، آدم
(ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار
کوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید:
ـ چرا گریه می کنی ای آدم؟
ـ چگونه می توانم گریه نکنم در حالیکه
خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.
ـ ای آدم به درگاه خدا توبه کن و بسوی او
بازگرد.
ـ چگونه توبه کنم؟
جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی
برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل
بهنگام خروج از مکه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیک گفتن را آموخت
و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع کرد و به دستور جبرئیل غسل
نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و کلماتی را که از
پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد، این کلمات عبارت بودند از:
خداوندا با ستایشت تو را |
سُبحانَکَ اللهُمَ وَ |
جز تو خدایی نیست |
لا الهَ الاّ اَنْتْ |
کار بد کردم و بخود ظلم نمودم |
عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی |
به گناه خود اعتراف می کنم |
وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی |
تو مرا |
اِنَّکَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحیمْ |
آدم (ع) تا بهنگام غروب آفتاب همچنان
دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشک می ریخت، وقتیکه آفتاب غروب کرد
همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر
بپاخاست و در آنجا نیز با کلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه
گذاشت......
حضرت ابراهیم (ع) در عرفات
در صحرای عرفات، جبرئیل، پیک وحی الهی،
مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع) نیز آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می
فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).
پیامبر اسلام (ص) در عرفات
و نیز دامنه کوه عرفات در زمان صدر اسلام
کلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته مفسرین آخرین سوره قرآن در
صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر این سوره را که از جامع ترین
سوره های قرآن است و دارای میثاق و پیمانهای متعدد با ملل یهود، مسیحی و
مسلمان و علمای آنها می باشد، و قوانین و احکام کلی اسلام را در بر دارد، به
مردم و شاگردانش تعلیم فرمود.
و طبق مشهور میان محدثان پیامبر (ص) در
چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شکوه حجاج بیان داشت:
...... ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید
دیگر شما را در این نقطه ملاقات نکنم. شما به زودی بسوی خدا باز می
گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی میشود. من به شما توصیه می
کنم هرکس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا
در آئین اسلام اکیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می کنم که به
زنان نیکی کنید زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند، و با قوانین الهی
بر شما حلال شده اند.
......... من در میان شما دو چیز
بیادگار می گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید گمراه نمی شوید، یکی کتاب خدا و
دیگری سنت و (عترت) من است.
هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و
همه مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان بر مسلمانی
حلال نیست مگر اینکه آنرا به طیب خاطر به دست آورده باشد.....
صحرای عرفات همایش شناخت و
خودسازی امام حسین (ع)
حضرت سیدالشهدا، امام حسین (ع) نیز بعد
از ظهر روز عرفه همراه با فرزندان و گروهی از اصحاب از خیمه های خود در صحرای
عرفات بیرون آمدند، و روی به دامن «کوه رحمت» نهادند و در سمت چپ کوه روی به
کعبه، همایشی تشکیل دادند، که موضوع آن بمناسبت روز عرفه (روز شناخت)، شناخت
و سازندگی بود. این همایش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت بلکه شناخت توأم با
عمل و سازندگی و تزکیه و خودسازی بود و فهرست مطالب آن عبارت بودند از:
1ـ شناخت خدا و صفات الهی.
2ـ شناخت خود یا خودشناسی.
3ـ شناخت جهان.
4ـ شناخت آخرت.
5ـ شناخت پیامبران.
6ـ خودسازی با صفات الهی.
7ـ پرورش نفس با کمالات الهی.
8ـ توبه و بازگشت به خدای مهربان.
9ـ دور کردن صفات نکوهیده از خود با تسبیح پروردگار.
10ـ فراگیری راه تعلیم و تربیت از خدا.
11ـ شناخت و درخواست بهترین مسئلت ها.
12ـ تبدیل خود پرستی نفس به خدا پرستی.
13ـ تبدیل خود برتر بینی نفس به تواضع و فروتنی.
14ـ تبدیل خودخواهی نفس به ایثار و غیر خواهی.
15ـ تعلیم مفاهیم و ادبیات قرآن.
87/9/16
10:30 ع
ا وجود آنکه
«ولادیمیر پوتین»، نخست وزیر روسیه، یکی از قدرتمندترین سیاستمداران جهان
است اما اطلاعات کمی از زندگی خصوصی و دوران کودکی وی در دسترس قرار دارد.
به گزارش عصر ایران (asriran.com) به نقل از روزنامه دیلی تلگراف، چاپ لندن، در حال حاضر یک زن گرجی پیدا شده که ادعا می کند وی مادر واقعی پوتین است!
خانم «ورا پوتینا»، 82 ساله، مدعی است پوتین در سن 10 سالگی از مادرش در گرجستان جدا و به روسیه فرستاده شده است.
ورا که اکنون ساکن روستای «متخی»، واقع در 12 مایلی شهر «گوری» گرجستان
– شهری که در ماه اوت امسال در جریان منازعه برسر اوستیای جنوبی به تصرف
تانک های روسیه درآمد – است، می گوید: "من به داشتن چنین پسری که قبلاً
رئیس جمهور روسیه شده است افتخار می کنم!"
ورا معتقد است: از زمانی که پوتین را در سال 1999 در صفحه تلویزیون
مشاهده کرده اعتقاد راسخ پیدا کرده که ولادیمیر پسرش است، ادعایی که توسط
سایر ساکنان روستا نیز تایید می شود.
به گفته خانم پوتینا که خود متولد روسیه است، پوتین بین سنین 5/2 تا ده
سالگی در این روستا زندگی کرده و سپس نزد پدربزرگ و مادربزرگ خود در منطقه
Ochyor روسیه فرستاده شده است.
به نوشته دیلی تلگراف، اسناد موجود در آرشیو قدیمی روستای «متخی» نشان
می دهد: "شخصی با نام ولادیمیر پوتین در سال 1950 با ملیت گرجستانی در
مدرسه این روستا ثبت نام کرده است."
به علاوه خانم پوتینا می گوید: "شوهرش - پدر پوتین - یک مکانیک روس بود
و ولادیمیر در اکتبر 1950 به دنیا آمد، یعنی دقیقاً دو سال قبل از تاریخ
رسمی اعلام شده برای تولد پوتین."
این ادعاها در حالی عنوان می شود که «دیمیتری رسکوف»، سخنگوی نخست وزیر
روسیه، در خصوص داستان خانم «پوتینا» گفت: "این داستان صحت ندارد و ابداً
منطبق بر واقعیت نیست."
به علاوه در متن بیوگرافی پوتین که توسط کمپین انتخاباتی وی در سال
2000 منتشر شد، آمده است: "پوتین تنها پسر بازمانده از یک کارگر کارخانه و
یک تعمیرکار سابق نیروی دریایی شوروی سابق است که سال های ابتدایی زندگی
خود را در سن پترزبورگ روسیه گذرانده است."
در عین حال خود پوتین مدعی است پدربزرگ وی آشپز مخصوص ولادیمیر لنین و جوزف استالین بوده و والدینش بر اثر سرطان فوت کرده اند.
دیلی تلگراف می نویسد: "با این حال ادعای خانم پوتینا حداقل بر این 87/9/16
10:29 ع